montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

توحید از دیدگاه امام علی علیه السلام

راه‌ هاي اثبات وجود خدا دو نوع است: راه آفاق و راه انفس.
راه آفاق به این معناست كه از راه مشاهده مخلوقات و تدبر در حدوث و امكان و نظم پديده‌ ها به وجود خالق و مدبري دانا و توانا، پي برده شود و راه انفس به این معناست هنگامي كه انسان در خود تأمل مي‌كند، شناخت قبلي بي‌ واسطه نسبت به خدا پیدا می کند.
امام علی(ع) در خطبه 49 نهج البلاغه می فرماید: «ستايش مخصوص خداوندى است كه از اسرار پنهاني آگاه است و نشانه‏ هاى واضح‏ و روشن، بر هستى او دلالت مى‏ كنند، هرگز در برابر چشم بينايان آشكار نمى‏ شود، ولى نه‏ چشم كسى كه وى را نديده انكارش تواند كرد و نه قلب كسى كه او را نشناخته مشاهده‏ اش‏ تواند نمود. در علو رتبه بر همه پيشى گرفته، پس، از او برتر چيزى نتواند بود و آن چنان نزديك است كه چيزى از او نزديكتر نيست‏. مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور نكرده و نزديكيش با خلق او را با آنها مساوى‏ قرار نداده است. عقول را بر كنه صفات خويش آگاه نساخته اما آنها را از معرفت و شناسایى خود بازنداشته است، هم اوست كه گواهى نشانه‏ هاى هستى، دل هاى منكران را بر اقرار به وجودش‏ وا داشته و بسيار برتر است از گفتار آنان كه وى را به مخلوقات تشبيه كنند و يا انكارش نمايند».


خداشناسی از دیدگاه امام علی علیه السلام
در نهج البلاغه وصف خداوند بسيار آمده است. جايي "دعلب يماني" از حضرت مي‌پرسد: «آيا پروردگارت را مي ‌بيني؟» و حضرت مي ‌فرمايد: «آيا چيزي را که نمي ‌بينم مي ‌پرستم؟» و ده ‌ها و صدها خطبه، نامه و سخن قصار از ايشان هست که بهترين راه ‌هاي خداشناسي را به ما آموخته ‌اند. اميرمؤمنان علي(ع) در اين باره مي ‌فرمايند: «معرفه الله سبحانه، اعلي المعارف؛ شناختن خداي پاك و منزه، والاترين معرفت ‌هاست». ايشان در تعبير ديگر مي ‌فرمايند: «العلم بالله، افضل العلمين: خداشناسي با فضليت ‌ترين علم است.»
حتي امام علي(ع) توحيد و اعتقاد به خداي يگانه را حيات و جان نفس و روح مي ‌داند: «التوحيد حياه النفس» همچنين در تعبيري ديگر مي ‌فرمايند: «اول الدين معرفته؛ سرلوحه دين [از نظر اهميت] شناختن خداست.» آدمي نيز ذاتاً احساس مي‌ كند كه شناخت خدا در درجه نخست اهميت قرار دارد.

در سخنان اميرالمؤمنین علي(ع) استدلال بر وجود خدا را به طور مستقل كمتر مشاهده مي ‌كنيم؛ يعني عنواني تحت براهين اثبات وجود خدا مشاهده نمي ‌شود و اين امر، به دو دليل زير است:
1. اميرمؤمنان علي(ع) خداشناسي و خداجويي را امري فطري مي‌ داند چنان كه مي ‌فرمايد: «اللهم خلقت القلوب علي ارادتك، و فطرت العقول علي معرفتك: خداوند قلب‌ ها را با ارادت و محبت خود و عقل ‌ها را با معرفت خود سرشته است». در تعبيري ديگر مي ‌فرمايد: «عجبت لمن شك في الله، و هو يري خلق الله: من تعجب مي‌ كنم از كساني كه مخلوقات الهي را مي‌ بينند و در وجود خدا ترديد مي‌ كنند.» اين كلام حضرت (ع) برگرفته از اين آيه قرآن است كه مي ‌فرمايد: «افي الله شك فاطر السموات و الارض؛ مگر درباره خدا ـ‌ پديدآورنده آسمان‌ ها و زمين‌ ترديدي هست؟ [1]

2. دليل ديگر آن است كه مخاطبان اميرمؤمنان علیه السلام اشخاصي بودند كه به وجود خدا اعتقاد داشتند و در وجود خدا كمتر شك و شبهه مي‌كردند و تنها لازم بود كه اعتقادات آنان تصحيح و تكميل شود.
برهان معقوليت يا احتياط عقلي بر وجود خدا
از راه‌ هاي شناخت وجود خدا، معقوليت اعتقاد به خداست. امام علي (ع) در سخنان خود به اين راه اشاره فرموده ‌اند. اين برهان به طور خلاصه چنين است: اعتقاد داشتن به خدا و لوازم آن از معتقد نبودن به خدا و لوازم آن، معقول‌ تر است. براي توضيح اين برهان، يادآوري چند مقدمه ضروري است:
به طور كلي اعتقادات و جهان ‌بيني ‌هاي انسان بر اساس پذيرش ماوراي طبيعت و انكار آن، به دو دسته تقسيم مي ‌شود: 1. جهان ‌بيني الهي؛ 2. جهان بيني مادي.
در جهان ‌بيني مادي، فرقه‌ ها و گرايش‌ هاي مختلفي وجود دارد، ولي همه آنها در انكار وجود خدا و به تبع آن در انكار جهان آخرت مشتركند.
در جهان ‌بيني الهي نيز گرايش‌ ها و نحله ‌هاي مختلفي وجود دارد كه همه آنها در اعتقاد به وجود خدا مشتركند. اديان توحيدي (آسماني) روشن ‌ترين جلوه ‌هاي جهان ‌بيني الهي ‌اند كه همه آنها در سه اصل كلي مشتركند.

1. اعتقاد به خداي يگانه
2. اعتقاد به زندگي ابدي براي انسان ‌ها در جهان آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام مي ‌دهند.
3. اعتقاد به بعثت پيامبران از سوي خدا براي هدايت بشر به سوي كمال نهايي و سعادت دنيا و آخرت.

البته براساس اين اعتقاد كه انسان با عقل تنها نمي ‌تواند به قله فلاح و رستگاري برسد. چنان‌ كه در قرآن كريم آمده است: «انزل الله عليك الكتاب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم؛ خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرده و آن چه را نمي ‌دانستي به تو آموخت. [2]

معناي آيه اين است كه اي پيامبر! تو كه اشرف مخلوقات و سرآمد انسان‌ ها هستي، خدا به تو كتاب و حكمت داد و آن چه را كه نمي‌ توانستي فرابگيري، به تو آموخت. بنابراين، عقل انسان به تنهايي و بدون استمداد از وحي الهي، نمي ‌تواند به رستگاري دست يابد. لذا انسان با دو اعتقاد رو به ‌روست: يكي اعتقاد به وجود خدا و ديگري اعتقاد به انكار خدا.

شرط شناخت خدا

برخی شرط شناخت خدا را ايمان مي ‌داند و اعتقاد دارد بدون ايمان به خدا، هرگز او را نخواهي شناخت. اما به راستي آيا براي درک خدا ايمان لازم است نه؟! آموختن بسيار مهم ‌تر است.
آموختن اعتقادي، به اعتقاد ختم مي ‌شود اما يک شرط دارد و آن اينکه ذهن قبل از آموختن از هر اعتقادي آزاد باشد. اين مهم ‌ترين درسي است که امام علي(ع) در خطبه اول نهج ‌البلاغه مي ‌خواهد به ما بدهد. اگر ذهن از هر نوع تصوير از خدا آزاد شد آنگاه است که مي‌ تواند ببيند اين اعتقاد يا عدم اعتقاد است؛ که ما را اسير کرده است. اعتقاد و عدم اعتقاد در واقع همانند هم هستند. آنها فقط دو روي يک سکه هستند. مثال بارز آن انسان هايي هستند که خود را لائيک بي‌ اعتقاد مي‌ دانند من دقيقاً مي‌خواهم بگويم که اعتقاد به بي ‌اعتقادي خود نوعي اعتقاد است! بنابراين مي ‌توان ايمان و کفر را يکسره کنار نهاد.

خداشناسي
به راستي آيا خدايي هست؟ کيفيت وجودي او چيست؟ از اينجاست که وارد بحث خداشناسي امام علي(ع) مي ‌شويم. آنجا که مي‌گويد کمال اخلاص به زدودن صفت ‌هاست از وي، چرا که هر صفت غير از موصوف و هر موصوف غير از صفت است. اگر واژه مهرباني به خدا نسبت داده شد اين به معناي اين نيست که گوهر وجودي خدا همان مهرباني است. پس براي ديدن گوهر وجودي خدا بايد ابتدا همه ذهن را از همه صفت‌ هاي او پاک کرد. واژه خدا با همه اشارات عقلاني و احساسي ‌اش همه و همه خدا نيست. واژه، خود حقيقت نيست پس ذهن بايد از واژه آزاد شود. در مورد واژه و کلمه ‌اي مثل درخت جسمي فرا روي ماست و ما بر اساس توافق همگاني اين جسم را درخت مي ‌ناميم. ولي در مورد خدا اين واژه به هيچ امر مشخصي دلالت نمي ‌کند. بنابراين هر کسي مي ‌تواند به اشتباه براي خود تصوري از خدا خلق کرده در ذهن خويش بگذارد و به نوعي خدا را خلق کند! به نوعي بت ‌پرستي کند! بتي که قبلاً از سنگ بود حالا از جنس خيال و اوهام شده است و بتي که قبلاً در مقابل بت ‌پرست قرار داشت حالا در ذهن او جا دارد.
به غير از خطبه اول که تأکيد امام بر اين نکته مهم خداشناسي است، در جمله ۴۷ کلمات قصار هم مي‌ فرمايد:

«بالاترين درجه توحيد رهايي از توهمات است. وقتي پندار نباشد آنچه هست رخ مي‌ نمايد.» آنگاه مي ‌توان آنچه هست را خدا ناميد يا به هر اسمي.
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند، اما دل ها بیمار و چشم ها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟ که چگونه آفرینش آن را استحکام بخشید؟ و ترکیب اندام آن را بر قرار و گوش و چشم برای آن پدید آورد و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟ به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود، نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند؟ دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند!
روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمی کند، و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد، گرچه در دل سنگی سخت و صاف یا در میان صخره ای خشک باشد. اگر در مجاری خوراک و قسمت های بالا و پایین دستگاه گوارش و آنچه در درون شکم او از غضروف های آویخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اندیشه نمایی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است خدایی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت، و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد.
اگر اندیشه ات را به کارگیری تا به راز آفرینش پی برده باشی، دلایل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته و اختلافات و تفاوت های پیچیده ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است. همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند و خلقت آسمان و هوا، بادها و آب یکی است. پس اندیشه کن در آفتاب و ماه و درخت و گیاه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و جوشش دریاها و فراوانی کوه ها و بلندای قله ها و گوناگونی لغت ها و تفاوت زبان ها که نشانه های روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد و تدبیرکننده را انکار کند! گمان کردند که چون گیاهانند و زارعی ندارند و اختلاف صورت هایشان را سازنده ای نیست، بر آنچه ادعا می کنند حجت و دلیلی ندارند و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند. آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!

شناساندن صحیح خداوند سبحان
کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده و آن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است. کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید. آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد، خدا را بی نیاز ندانسته است. هر چه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است و آنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است. سازنده ای غیر محتاج به ابزار، اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر و اندیشه و بی نیاز از یاری دیگران است. با زمان ها همراه نبوده و از ابزار و وسایل کمک نگرفته است. هستی او برتر از زمان و وجود او بر نیستی مقدم است و از ازلیت او را آغازی نیست. با پدید آوردن حواس، روشن می شود که حواسی ندارد و با آفرینش اشیاء متضاد، ثابت می شود که در آن ضدی نیست و با هماهنگ کردن اشیاء دانسته می شود که همانندی ندارد.
خدایی که روشنی را با تاریکی، آشکار را با نهان، خشکی را با تری، گرمی را با سردی، ضد هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد و بین موجودات ضد هم، وحدت ایجاد کرد و بین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.
خدایی که حدی ندارد و با شماره محاسبه نمی گردد که همانا ابزار و آلات، دلیل محدود بودن خویشند و به همانند خود اشاره می شوند. اینکه می گوییم موجودات از فلان زمان پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند و اینکه می گوییم حتماً پدید آمدند، ازلی بودن آنها رد می شود و اینکه می گوییم اگر چنین بودند کامل می شدند، پس در تمام جهات کامل نیستند. خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد، زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید، چگونه ممکن است آنچه را که خود آفریده در او اثر بگذارد؟یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟
اگر چنین شود، ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند و اصل وجودش تجزیه می پذیرد و دیگر ازلی نمی تواند باشد و هنگامی که «بر فرض محال» آغازی برای او تصور شود پس سر آمدی نیز خواهد داشت و این آغاز و انجام، دلیل روشن نقص و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن و نیاز به خالقی دیگر داشتن است. پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد و از صفات پروردگار که «هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی و تغییر و پنهان شدن در او راه ندارد.» خارج می شود.

پی نوشت:
1-ابراهيم، آيه 10
2- نساء، آيه 113

منبع: خدا از نگاه امام علی (ع)؛ محمد محمدرضایی
توحید از دیدگاه امام علی علیه السلام


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته