در زمان رضاخان که مسأله کشف حجاب مطرح بود؛ یکی از علاقمندان وجود مقدس امام زمان علیه السلام در مشهد مقدس برای آن که به محضر آن حضرت شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل هفته هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود در یکی از جمعه های آخر، وقتی در مسجدی مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجد به سمت آسمان بلند شد.
حال عجیبی به من دست داد از جای برخاستم و به دنبال آن نور به آن خانه رفتم.
خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن نور عجیبی می تابید. در زدم وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده می کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی وارد اتاق شدم اشک ریزان سلام کردم حضرت به من فرمودند: چرا این گونه دنبال من می گردی و این رنج ها را تحمل می کنی؟ مثل این باشید و به جنازه اشاره کردند، تا من به دنبال شما بیایم.
بعد فرمودند این بانویی است که در دوره بی حجابی، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند و حجاب را از سرش بردارند.
برگرفته شده از کتاب تمنای وصال: خواسته امام زمان از ما در تشرفات