montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

الف) آغاز غيبت امام مهدى ارواحنا له الفداء

در ميان علماى اسلام در مورد آغاز غيبت صغرا چند نظر وجود دارد:

1- برخى، آغاز غيبت صغرا را از جريان سرداب مى‏دانند؛ يعنى زمانى كه مأموران معتمد، خليفه عباسى منزل آن حضرت را در سامرا مورد تاخت و تاز قرار دادند تا آن حضرت را دستگير كنند، آنان معتقدند: حضرت حجت از اين تاريخ به بعد از ديده‏ها پنهان و غيبت صغراى آن حضرت آغاز شد.

2- برخى همانند شيخ مفيد، آغاز غيبت صغرا را از هنگام ولادت آن حضرت مى‏دانند. اين نظر برخلاف نظر مشهور است و اكثر علماى اماميه اين نظر را قبول ندارند.

نظر سوم اين كه، آغاز غيبت صغرا از هنگام شهادت ابو محمد، امام حسن عسكرى علیه السلام و آغاز سفارت اولين سفير امام مهدى ارواحنا له الفداء ، عثمان بن سعيد عمرى از تاريخ هشتم ربيع‏الاول سال (260ق) .آغاز شد و اين دوره تا تاريخ پانزدهم شعبان سال (329ق) .هنگام درگذشت آخرين نايب خاص حضرت، على بن محمد سمرى به مدت 69 سال و اندى ادامه داشت.

اين ديدگاه مورد قبول اكثريت قاطع علماى اماميه است. دوره اختفاى امام مهدى ارواحنا له الفداء جزو غيبت صغراى آن حضرت نيست؛ زيرا غيبت صغرا، مربوط به عصر امامت آن حضرت است و در طول غيبت صغرا، حضرت چهار سفير داشت.

چند سالى كه آن حضرت در زمان پدر گرامى‏اشان امام حسن عسكرى علیه السلام در اختفا به سر مى‏برد، دوره امامت آن حضرت است، به بيان ديگر در دوره غيبت صغرا دو خصيصه و جود داشت، يكى امامت امام مهدى ارواحنا له الفداء و ديگر سفارت و نيابت نواب اربعه، كه با توجه به اين دو خصيصه دوره اختفا جزء غيبت صغرا به حساب نمى‏آيد. چون كه هيچ يك از اين دو خصيصه در دوره اختفا وجود نداشت.



ب) شهادت امام حسن عسكرى علیه السلام

معتمد خليفه عباسى همواره از محبوبيت و پايگاه اجتماعى امام ابو محمد عسكرى علیه السلام نگران بود و هنگامى كه دانست با وجود همه محدوديتهايى كه نسبت به آن حضرت روا داشته بود، نه تنها از پايگاه مردمى و نفوذ معنوى آن حضرت كاسته نشده، بلكه بيش از پيش محبوب دلهاى مردم گرديده، بر نگرانى و وحشتش افزوده شد و سرانجام در صدد قتل آن حضرت برآمد و به شكل مرموزانه و مخفيانه، حضرت را مسموم نمود، و شيعيان را از بهره‏مندى انوار هدايت آن امام همام محروم ساخت.

اين‏گونه به شهادت رساندن در گذشته نيز وجود داشت و در موارد متعددى خلفاى اموى و عباسى اين سياست را به اجرا درآورده بودند و امامان شيعه علیه السلام نيز كوشيده بودند تا نقشه‏هاى شوم آنها را به شكلهاى گوناگون براى مردم آشكار نمايند تا چهره واقعى آنان براى آيندگان روشن شود.

امام عسكرى علیه السلام با دانش ويژه‏اى كه داشت، پيش‏بينى كرد كه در آينده‏اى نه چندان دور زندگى دنيا را ترك خواهد كرد و راهى پيشگاه خداوند خواهد شد. آن امام همام، شهادت خود را در آينده نزديك به مادر بزرگوارش خبر داد و گفت: در سال (260ق) .حادثه‏اى اتفاق مى‏افتد و آن شهادت امام توسط عمال حكومت عباسى خواهد بود.

قلب مادر از اين خبر هولناك به درد آمد و آثار غم و اندوه در او پديدار گرديد و گريست. امام مادرش را تسلى داد و گفت:

مادر! امر خدا حتمى است، بى‏تابى مكن!.

در سال (260ق) آن مصيبت اتفاق افتاد و همان‏گونه كه آن حضرت خبر داده بود در آن سال، امام عسكرى علیه السلام به شهادت رسيد.

چند روز قبل از شهادت، آن حضرت را نزد طاغوت زمان معتمد عباسى بردند، در حالى كه معتمد سخت ناراحت بود، چون مى‏ديد و مى‏شنيد كه مردم همگى، امام ابومحمد علیه السلام را تعظيم و احترام مى‏كنند و او را در فضيلت، بر همه علويان و عباسيان، مقدم مى‏دارند. از اين جهت در پى قتل آن حضرت بر آمد و زهر كشنده‏اى را به وى خوراند. امام همين كه آن زهر را خورد، تمام بدن شريفش مسموم شد و در بستر بيمارى افتاد و به درد شديدى دچار گرديد.

معتمد به پنج نفر از خواص و درباريانش از آن جمله به نحرير دستور داد كه مواظب خانه امام باشند و تمام امور و جريانها را زير نظر بگيرند، همچنين به پزشكان دستور داد كه هر صبح و شام از حال امام باخبر باشند، همين كه روز دوم فرا رسيد به معتمد خبر دادند كه بيمارى حضرت وخيم شده است. معتمد به پزشكان فرمان داد كه حق ندارند از منزل امام بيرون روند و به دليل اين كه حال امام عسكرى علیه السلام رو به وخامت نهاده بود، گفت: از كنار بستر او جدا نشوند. معتمد، حسين بن ابى شوارب، قاضى القضاة را به همراه 10 نفر به منزل امام فرستاد و به آنان دستور داد كه شب و روز در آنجا باشند و جريانها را زير نظر بگيرند و بعد شهادت دهند كه امام به مرگ طبيعى از دنيا رفته است. با اين وجود به جز پزشكان مأمور خليفه، 15 نفر ديگر از سوى معتمد خليفه عباسى در خانه حضرت بودند.

امام عسكرى علیه السلام در شب رحلت در يك اتاق، به دور از چشم مأموران حكومت نامه‏هاى بسيارى به نقاط مختلف شيعه‏نشين نوشت و آن را به وسيله پيكى ارسال نمود.

حال امام بدتر شد، پزشكان از او نااميد شدند و هر لحظه به مرگ نزديك‏تر مى‏شد. در لحظات آخر زندگى، همواره زبانش به ذكر خدا مشغول بود و او را ستايش مى‏كرد و لبهاى مباركش از تلاوت قرآن مجيد باز نمى‏ايستاد. سرانجام امام علیه السلام رو به سمت قبله كرد و روح پاكش به پيشگاه خدا پرواز نمود.

اين حادثه جانگداز، روز جمعه هشتم ربيع‏الاول سال (260ق) . بعد از نماز صبح اتفاق افتاد. ارتحال نابهنگام آن امام بزرگوار ضايعه بزرگى بود كه در آن روزگار بر مسلمانان وارد شد و آنان رهبر و پيشواى محبوب و مصلح بزرگ خود را از دست دادند؛ كسى كه همواره غمخوار ضعيفان و يتيمان و مستمندان بود.

ناله و شيون از خانه امام علیه السلام بلند شد و كم‏كم صداى ضجه و ناله زنان و مردان و كودكان آل على در سراسر سامرا به گوش رسيد.

خبر شهادت امام علیه السلام در سراسر شهر سامرا پيچيد. اين خبر همچون صاعقه‏اى هولناك بود كه تمام مسلمانان را به سرعت به منزل امام علیه السلام رسانيد. همگى مشغول گريه كردن و نوحه سرايى بودند. تمام ادارات دولتى شهر تعطيل شد. مردم به احترام امام علیه السلام بازارها را بستند و در شهر عزادارى كردند. گويى شهر سامرا به صحراى قيامت تبديل شده بود.

سامرا در تمام طول تاريخ خود چنان تشييعى را ناديده بود كه امواج خروشانى از انسانها از طبقات مختلف با گرايشها و عقايد گوناگون همه را گرد هم آورد و همگى سخن از فضايل، ويژگيها و صفات امام بزرگوار، امام حسن عسكرى علیه السلام مى‏گفتند و درباره خسارت و زيان جبران ناپذيرى كه به مسلمانان وارد شده بود، بحث مى‏كردند.

عثمان بن سعيد عمرى متصدى امر غسل، كفن و دفن حضرت شد.

اين سخن با اعتقاد شيعه به اين كه امام را بايد امام بعدى غسل دهد، كفن كند و نماز بخواند، منافاتى ندارد، چون كه اولاً: اين امر مربوط به حالت عادى است، نه در شرايط سخت و مورد تقيه، ثانياً: عثمان بن سعيد عمرى به نيابت از حضرت مهدى ارواحنا له الفداء عهده ‏دار تجهيز پپكر مطهر امام عسكرى علیه السلام بود.

و ثالثاً: ممكن است در همين شرايط به صورت مخفى حضرت مهدى ارواحنا له الفداء به اين امر مبادرت نموده بود، ليكن به جهت شرايط خفقان و تقيه به ظاهر عثمان بن سعيد عمرى تصدى اين امر را برعهده گرفته باشد. در هر حال، عبيداللَّه بن خاقان مى‏گويد:
وقتى جنازه امام علیه السلام آماده دفن شد، خليفه برادر خود ابو عيسى بن متوكل را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامى كه جنازه را براى نماز بر روى زمين گذاشتند ابو عيسى نزديك شد و صورت آن حضرت را باز كرد و آن را به علويان، عباسيان، قاضيان، نويسندگان و ديگر شاهدان، نشان داد و گفت: اين ابو محمد عسكرى است كه به مرگ طبيعى درگذشته است و فلان و فلان از قضات و پزشكان و خدمتگزاران خليفه نيز شهادت مى‏دهند! بعد روى جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند و فرمان داد كه جنازه را براى دفن ببرند.

اين شيوه تجربه شده حكام عباسى در مورد امامان شيعه علیه السلام بود و مردم به ويژه شيعيان نيز كم و بيش با اين شيوه آشنايى داشتند.

بنا به نقل شيخ صدوق قبل از اقامه اين نماز، نمازى ديگر بر بدن آن حضرت در لحظاتى قبل در درون خانه اقامه شد. عقيد خادم از منزل خارج شد و به جعفر كه بر درخانه ايستاده بود و شيعيان به او تعزيت مى‏گفتند، گفت:

سرورم برادرت را كفن كردند. پس بر او نماز بخوان.

ناگهان امام مهدى ارواحنا له الفداء جلو آمد و گفت:

عمو عقب بايست من سزاوارترم كه بر جنازه پدرم نماز بخوانم.

طبق نقل مشهور، امام عسكرى علیه السلام در اول ماه ربيع‏الاول (260ق) .با زهرى كه معتمد براى آن حضرت تدارك ديده بود بيمار شد و در هشتم همان ماه رحلت نمود. بنابراين، امامت امام مهدى ارواحنا له الفداء از همين تاريخ آغاز شد و آن حضرت تا به امروز در پس پرده غيب قرار دارد. به اميد روزى كه آن حضرت ظهور و جهان را پر از عدل و قسط كند.



ج) تلاش حكومت براى يافتن امام مهدى ارواحنا له الفداء

اخبار امامت دوازده امام علیه السلام از پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و عترت آن حضرت، در بين شيعيان رواج داشت. خلفاى عباسى به مقابله با اين باور و جلوگيرى از عملى شدن اين خبرها كه مربوط به آينده بود، سخت كوشيدند. آنان به مانند فرعون كه از ولادت موسى بن عمران، واهمه داشت، از تولد حضرت مهدى ارواحنا له الفداء ، امام دوازدهم شيعيان نگران بودند كه نكند ظهور كند و بساط حكومت و عياشى آنان را برهم زند.

از همين روى، امام عسكرى علیه السلام را در محاصره قرار دادند و در پى آن بودند كه اگر فرزندى از او به دنيا آمد، او را به قتل برسانند و نگذارند مهدى دوازدهمين امام شيعيان به امامت برسد و مشكلى براى آنان به وجود آورد.

امامان اهل بيت علیه السلام با دانش برترى كه داشتند، پيشاپيش غيبت امام مهدى ارواحنا له الفداء را خبر دادند و اين نقشه عباسيان را باطل نمودند. به همين جهت خبر ولادت امام مهدى ارواحنا له الفداء مخفى نگهداشته شد و تنها برخى از خواص شيعه به اين موضوع آگاه بودند. بعد از شهادت امام عسكرى علیه السلام كم‏كم اين خبر پخش شد كه از آن امام علیه السلام پسرى متولد شده و او امام دوازدهم و مهدى موعود است.

پخش اين خبر موجب هراس در بين عباسيان شد؛ چرا كه معلوم شد از ابو محمد، پسرى به‏ جا مانده است. از اين رو، به دستور معتمد عباسى عده‏اى از مأموران وارد منزل امام علیه السلام شدند و اثاثيه منزل آن حضرت را بازرسى و سپس مهر و موم كردند. و در صدد يافتن فرزندش برآمدند، ولى موفق نشدند.

معتمد دستور داد كه عده‏اى از قابله‏ها، زنان و كنيزان آن حضرت را معاينه كنند و اگر اثرى از حمل در آنان مشاهده كردند، به خليفه گزارش دهند.

روايت شده است كه يكى از قابله‏ها احتمال داد، يكى از كنيزان حضرت حامله باشد، اين خبر به گوش خليفه رسيد و او دستور داد تا آن كنيز را در محلى زير نظر داشته باشند. پس يكى از درباريان و پيشكاران مخصوص خليفه به نام نحرير به همراه تعدادى از زنان مراقب حال وى شدند تا درستى و يا نادرستى اين گزارش معلوم شود.

مدتى مراقب آن كنيز بودند تا سرانجام روشن شد كه اين گزارش درست نبوده و اثرى از حمل وجود ندارد.

همچنين نوشته‏اند: نرجس خاتون مادر گرامى امام مهدى ارواحنا له الفداء همواره تحت نظر بود تا اين كه حوادث گوناگونى حكام عباسى را به خود مشغول كرد و از آن بانو در جهت دستيابى به حضرت دست كشيدند. آن حوادث از اين قرار است:

1. درگيرى با يعقوب بن ليث صفارى كه پس از غلبه بر فارس به سوى بغداد حركت كرد و در درگيرى با موفق، پسر متوكل شكست خورد و به فارس عقب‏نشينى كرد.

2. خروج معتمد و متوكل از سامرا و سفر به بغداد به خاطر غائله يعقوب ليث.

3. مرگ عبيداللَّه بن يحيى بن خاقان، وزير معتمد در سال (263ق.) 4. مرگ قاضى القضاة، حسين بن ابى شوارب در سال (261ق.) كه او مأمور كنترل نرجس خاتون و ديگر زنان بود.

5. ادامه قيام صاحب زنج يا زنگيان كه مشكلات زيادى براى عباسيان به وجود آورد.



د) اقدامات جعفر

جعفر برادر امام عسكرى علیه السلام بر خلاف سيره پدر و برادر گرامى‏اش رفتار مى‏كرد. از امام هادى علیه السلام درباره پسرش جعفر روايت شده است كه به بعضى از اصحابش فرمود: از فرزندم جعفر دورى كنيد؛ چرا كه او (در سيره ‏ما نيست و) نسبت به من، به منزله فرزند نوح است....

جعفر پس از رحلت امام عسكرى علیه السلام به يك سرى اقدامات روى آورد كه در شأن او نبود. اينك به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم.



نماز بر پيكر امام علیه السلام

جعفر در آغاز، خواست كه بر پيكر برادر، نماز بخواند كه ناگهان امام مهدى ارواحنا له الفداء ظاهر شد و فرمود:

اى عمو! كنار برو، من شايسته‏ترم كه بر جنازه پدرم نماز بخوانم.



ادعاى امامت و جانشينى

جعفر به وزير عباسى عبيداللَّه بن يحيى بن خاقان گفت: مقام برادرم را به من بدهيد، من سالانه مبلغ 20000 دينار بابت آن به شما مى‏پردازم.

وزير در پاسخ به اين خواسته جعفر گفت: اى احمق! سلطان براى كسانى كه گمان مى‏كنند پدر و برادر تو امام بودند شمشيرش را آماده كرده است، با اين وجود موفق نشده است آنان را از اين عقيده منصرف نمايد، اگر تو نزد شيعيان از همان مقام پدر و برادرت بهره‏مندى نيازى به تأييد سلطان و يا غير سلطان ندارى و اگر آن مقام را ندارى سلطان نمى‏تواند اين مقام را به تو بدهد.

سپس وزير، او را مورد اهانت قرار داد و ديگر اجازه نداد كه جعفر به نزدش برود. او پس از نااميدى از وزير، به نزد سلطان رفت و اين خواسته را با او در ميان گذاشت و مانند همان پاسخ را از خليفه عباسى نيز دريافت نمود.

با توجه به همين ادعاى دروغين است كه جعفر پسر امام هادى علیه السلام در تاريخ به جعفر كذاب معروف شده است.



ادعاى ارث

جعفر در اقدامى ديگر كوشيد تا اموال امام علیه السلام را تصاحب نمايد. او گفت، برادرش ابومحمد علیه السلام فرزندى ندارد و تنها وارث برادر او است. حكومت هم اجازه داد تا بر اموال برادر مسلط شود.



تحريك حكومت براى دستگيرى امام مهدى ارواحنا له الفداء

جعفر با داشتن آگاهى به وجود فرزندى براى برادرش امام حسن عسكرى علیه السلام و پس از نااميدى از اين كه خود را جانشين برادر قرار دهد، به معرفى امام مهدى ارواحنا له الفداء به حكام عباسى و سعايت از او اقدام نمود، و اين پس از ناكام شدنش در برابر هيئت قمى‏ها بود. جعفر از پاسخ دادن به آنان عاجز ماند و براى سعايت از آنان به نزد خليفه رفت و خليفه هم به هيئت قمى‏ها گفت: پولهايى كه براى ابو محمد آورده‏ايد به جعفر بدهيد، آنان گفتند: ما تنها با شرايطى اين پول را تحويل مى‏دهيم؛ زيرا مردمى كه اين پولها را به ما داده‏اند چنين شرطى را قرار داده‏اند. جعفر خواست كه خليفه آنان را زندانى كند، اما خليفه به خواسته جعفر پاسخ منفى داد و آنان را آزاد نمود.

در خارج از شهر امام مهدى ارواحنا له الفداء خادمش را به سوى آنان فرستاد و با دادن نشانى و گزارشهايى كه حضرت بيان داشت، آنان اموال را تحويل دادند. جعفر مجدداً به نزد معتمد خليفه عباسى رفت و گفت: هيئت قمى‏ها اموال را به مهدى ارواحنا له الفداء تحويل داده‏اند. به اين ترتيب مقدمات هجوم به بيت امام علیه السلام فراهم شد. آنان منزل امام را غارت كردند، امام علیه السلام از غفلت آنان استفاده كرد و از منزل خارج شد، اما مادر گرامى حضرت را دستگير و بازجويى كردند و...



توبه جعفر

در پايان اين بحث متذكر مى‏شويم كه امام مهدى ارواحنا له الفداء در توقيعى در پاسخ به پرسش يكى از شيعيان درباره عمويش جعفر، به محمد بن عثمان بن سعيد عمرى مى‏نويسد كه: عمويش جعفر و فرزندانش؛ مانند برادران حضرت يوسف علیه السلام سرانجام كار توبه كرده‏اند.




تاريخ غيبت و چگونگى آغاز آن


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته