زمانى كه در سال 260 ق. امام حسن عسكری علیه السلام وفات يافت، فقط عده اندكى از شيعيان خاص و برخى از وكلاى حضرت از وجود فرزند ايشان، امام مهدى ارواحنا له الفداء مطلع بودند. خليفه عباسى احمد المعتمد (256-279ق) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام علیه السلام را بيابد از اين رو مدتى منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد.
از طرفى جعفر بن على برادر امام حسن عسكری علیه السلام به دنبال آن بود كه منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتى در اين كار از خليفه عباسى كمك خواست و ليكن توفيقى نيافت امام عسکری علیه السلام، پيش از رحلت خود عثمان بن سعيد عموی راكه از وكلا و اصحاب خاص بود، در چند مجلس به اصحاب خود معرفى و او را به عنوان نائب امام دوازدهم پس از خود تعيين كرد. عثمان بن سعيد مدت ده سال وكيل امام هادى علیه السلام بود و پس از آن وكالت امام حسن عسکری علیه السلام را به عهده داشت و پس ازرحلت امام به ظاهر مراسم تغسيل و تكفين وی را انجام داد. او پس از چندى به بغداد نقل مكان كردكه از شهرهاى شيعه نشين عراق بود. در طى اين مدت كوتاه كه او نيابت خاص امام دوازدهم را به عهده داشت، شيعيان به وى رجوع مى كردند و توقيعات صادره از ناحيه امام به دست وى به دست شيعيان مى رسيد .
عثمان بن سعيد پيش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را به عنوان نائب امام به شيعيان معرفى كند. دوران نيابت محمد بن عثمان دورانى طولانى و سخت بود. فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسيان، انحرافات دينى و فرقه اى، القاء شبهات گوناگون و حركت هاى رو به گسترش اسماعيليان از مهم ترين مشكلالى بودند كه وى با آنان درگير بود. محمد بن عثمان در سال 305ق . درگذشت و حسين بن روح نوبختى به نيابت امام منسوب شد.
او از مردم قم و مدت ها از دستياران محمد بن عثمان بود. او با تدبير و كياست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدى را براى جامعه شيعى فراهم سازد و تا حد ممكن از فشارهايى كه از طرف حكومت بر آن ها اعمال مى شد، بكاهد. سياست دينى وى به گونه اى بودكه هيچ تنش و عكس العملى را عليه شيعيان پديد نمى آورد. او توانسته بود با اعمال تقيَه شديد چنين جوى را به وجود آورد . يك بار در مجلسى در حضور علماى اهل سنت به گونه اى درباره عمر و ابوبكر سخن گفت كه همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبينى و سوءظن سنيان را نسبت به او برطرف ساخت. او در همين راستا يكى از خدمتكارانش راكه عادت به ناسزاگویى به معاویه داشت، اخراج كرد .
بدين ترتيب دوران طولانى نيابت وی، بهترين ايام غیبت صغری براى شيعيان بوده است .روابط او با دربار عباسيان و نفوذ او در ميان وزرا و امرا موجب گرديد كه سختگيری ها و اعمال فشارها بر شيعيان به حداقل برسد.
با درگذشت حسين بن روح نوبختى در سال،326ق . محمد بن على سمری به نيابت منصوب شد. وى آخرين نائب امام ارواحنا له الفداء بود و در سال 329 ق. درگذشت . آخرين توقيعى كه يك هفته ييش از وفاتش به دست او رسيد وى را مأمور ساخته بود كه شخصى را به عنوان نائب امام بعد از خود معرفى نكند. اين توقيع در واقع اعلامى براى آغاز غیبت كبری امام ارواحنا له الفداء بود.
از مشكلات اساسى كه نايبان امام و شيعيان با آن درگير بودند، ظهور مدعيان نيابت بود. كسانى كه به علل مختلف ادعا مى كردند نائب امام ارواحنا له الفداء هستند. ظهور اين افراد غالباً با انحرافات و القاء شبهاتى همراه بود و اين بزرگترين خطری بود كه در اين عصر شيعيان را تهديد مى كرد . مشهورترین اين افراد محمد بن على شلمغانى بود كه معاصر با حسين بن روح بود و توقيعى از ناحيه امام ارواحنا له الفداء مبنى بر برائت از او، لعن بر او و چند تن ديگر صادر شد.
جامعه اسلامى در دوران غیبت صغری از وضعيت سياسى آشفته اى برخوردار بود. دستگاه خلافت عباسيان در نهايت ضعف و سستى خود بود . امراى ترك نژاد كه از دوران خلافت معتصم به دربار راه پيدا كرده و داراى مناصبى شده بودند، همچنان نفوذ شديدى بر خليفه و درباريان داشتند؟ به طوری كه در بسياری امور، خليفه را تحت فشار قرار مى دادند و گاه عزل و نصب خليفه نيز به وسيله آن ها انجام مى شد. ضعف خليفه و عدم اراده وى در رسيدگى به امور، گاه موجب دخالت زنان دربار در اين امور مى شد. به طوری كه مادر خليفه همراه با قضات واعيان در مجلس مظالم مى نشست و حكم صادر مى كرد.
درگيری هاى داخلى ميان خليفه و وابستگانش بر سر تصاحب قدرت، اموی عادى بود اين امر حتى در ميان وزیران نيز شايع بود. عدم كفايت و صلاحيت وزيران موجب شده بود كه پيوسته عزل و نصب شوند و هركس قادر بود با پرداخت اموال بيشتری به دار الخلافه خود را به مقام خلافت برساند. در طى اين دوران شش تن از عباسيان به حكومت رسيدند كه برخى از آن ها توسط درباريان خلع و برخى به قتل رسيدند.
ضعف و سستى دستگاه خلافت كه از نيمه اول قرن سوم هجری آغاز شده بود، فرصت خوبى براى مخالفان و اميران محلى بود تا دولت هاى مستقلى در نواحى مختلف و وسيع اسلامى پديد آورند. به طوری كه در عصرغیبت صغری نواحى مختلف سرزمين هاى اسلامى هر يك تحت اختيار دولتى مستقل بود كه خليفه اساساً هيچ نفوذ و سلطه اى بر آن نداشت.
سرزمين اندلس كه از سال ها پيش، تقريباً همزمان با روى كار آمدن عباسيان، از نكره خلافت جدا شد. پس از آن ادريسان حسنى در مغرب اقصى- مراكش كنونى- نخستين دولت شيعى را تأسيس كرد. اغلبيان بر شمال آفريقا حكومت داشتند و مصر تحت اختيار طولونیان و سپس اخشيديان بود. طاهريان، صفاريان، علویان، سامانيان و... دولت هاى خود مختاوی بودند كه در طى اين دوران، در نواحى ايران امارت داشتند و به همين ترتيب در هر ناحيه دولت و امارتى مستقل برپا بود.
با اين حال شيعيان در عصر غيبت، از موقعيت سياسى نسبتاً خوبى برخوردار بودند . نفوذ شيعيان در دربار عباسيان ثمرات خوبى، به خصوص در دوران حساس غیبت به همراه داشت. در دوره ده ساله خلافت معتضد عباسى )279-289 ق( جو اختناق شديدى عليه شيعه ايجاد شده بود كه به تعبير شيخ طوسى در زمان او از شمشيرها خون مى چكيد. اما اين وضعيت در زمان خلافت مقتدر( 295- 320ق). تا حدودى دگرگون شد و در برخى موارد چرخش گردونه سياست به نفع مسلمين بود و آن ها مى توانستند با آزادى بيشتری به فعاليت بپردازند .
اين دگرگونى با نفوذ خاندان بنى فرات كه از خاندان هاى شيعه مذهب و برجسته بغداد بودند، در دستگاه خلافت آغاز شد . افراد اين خانواده توانستند پس از نفوذ در دربار، در مناصب بالا و در امور اداری مشغول به كار شوند. حتى چند تن از اين افراد به مقام وزارت رسيدند كه مشهورترين آن ها ابو الحسن على بن محمد بن فرات بود. او معروف به ابن فرات اول( 241-2 31ق). ودر فاصله سال هاى296تا 2 31، سه بار به وزارت رسيد. در دوران او آزادى نسبى براى شيعيان فراهم شد و آن ها از اين فرصت، جهت احياى مذهب تشيع سود مى بردند.
اين امر كما بيش همزمان با نيابت حسين بن روح نوبختى- نائب سوم امام علیه السلام بود او كه خود از خاندان نوبختى و از موقعيت سياسى خوبى برخوردار بود و توانسته بود در دربار عباسيان راه يابد و بنا به قولى كه مسئول امور خاص خليفه بود.
فرد ديگری از خاندان نوبختى كه به وزارت دست يافت، ابو الفتح فضل بن جعفر (279-327 ق ). معروف به ابن فرات دوم بود. او در سال هاى 0 32 تا 324 وزارت دو تن از خلفا را به عهده داشت . دوران وزارت او همزمان با آخرين سال هاى زندگى حسين بن روح بود. آگر چه نفوذ و قدرت وی همانند ابن فرات اول نبود، با اين حال نبايستى تأثير و موقعيت آن را ناديده گرفت.
در همين راستا بايد به دولت هاى شيعه مذهبى كه در اين عصر تشكيل شده ويا امارت داشتند، اشاره كنيم.
ادريسيان، اولين دولت شيعى بودكه در سال 72 1ق. تأسيس شد. ادریسيان زیدى مذهب تا اوايل قرن چهارم هجری امارت داشتند وسپس به دست فاطميان برچيده شدند. آثار فرهنگى وتمدنى باز مانده از آن ها در مغرب قابل توجه است.
فاطميان كه از سال 296 ق. در تونس به قدرت رسيدند، پس از اندك زمانى بر تمام مغرب استيلا يافتند وپس از استيلا بر مصر پس از نيمه قرن چهارم، تنها قدرت مطرح در سراسر شمال افريقا بودند. فاطميان، مذهب اسماعيلى داشتند و مدتى نزديك به سه قرن حكمفرمايى كردند.
نفوذ آن ها در سراسر جهان اسلام سبب تأسيس دولت هاى اسماعيلى متعددى در نواحى مختلف از جمله در يمن و سند شد. فاطميان خلافت را حق خود مى دانستند و از اين رو خود را خليفه مى خواندند. حسن بن زيد از نوادگان امام حسن علیه السلام ، مؤسس دولت علويان در طبرستان (250-355 ق) بود.
وى كه به دعوت مردم طبرستان براى مقابله با ظلم و جور اميران طاهری به اين ناحيه آمده بود، پس از تحت فرمان در آوردن طبرستان به نواحى وی و قزوين دست يافت، اما بزودى آن ها را ازكف داد. از معروفترين امراى علوى، حسن بن على معروف به ناصر الحق وملقب به اطروش )1 30-304 ق.( بود كه بار ديگر طبرستان را به طور يكپارچه تحت فرمان درآورد. آخرين امير آن ها الثائر بالله بود كه در سال 355 ق. درگذشت.
دولت زيديان يمن نيز از نخستين دولت هاى مستقل شيعى بود كه در عصرغیبت شكل گرفت. شهرهاى مكه و مدينه و نواحى يمامه و حجاز نيز مدت ها در اختيار زيديان بود.
حمدانيان، شيعيان دوازده امامى از قبيله بنى تغلب بودندكه از اوايل قرن چهارم هجری در نواحى شمال عراق وبخش هايى از شام حكومت مى كردند و گرايش هاى شيعى از ديرباز در ميان آن ها وجود داشت.