montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

در ده ها حديث از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از طريق شيعه و سنى نقل شده كه آن چه در امَت هاى پيشين واقع شده در اين امت نيز واقع خواهد شد .ما در اين جا برخى آيات مربوط به وقوع رجعت در ميان پيشينيان را مى آوريم.

1.ثم بعثنا کم من بعد موتکم لعلکم تشکرون.

آنگاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا شايد سپاسگزار باشيد. [1]

اين آيه در مورد هفتاد نفر از برگزيدگان قوم حضرت موسى علیه السلام است كه حضرت موسى علیه السلام آنها را از ميان قوم خود برگزيد و با خود به طور سينا برد تا بر جريان مكالمه اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، و در نتيجه بنى اسرائيل صدور الواح را از جانب خدا تكذيب نكنند. چون به طور رسيدند و مكالمه حضرت موسى را با خدا مشاهده كردند، گفتند: اى موسى ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اين كه خداوند را آشكارا به ما بنمايانى، هر چه حضرت موسى آنها را از اين خواسته جاهلانه منع كرد،آن ها بر خواهش خود اصرار ورزيدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود كرد. حضرت موسى علیه السلام عرضه داشت بار پروردگارا اگر اين هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوى قوم بروم؟ آن ها مرا به قتل متهم خواهند كرد. خداوند بر او منت نهاد و آنها را زنده كرد و همراه حضرت موسى به سوى خانه و كاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت اين هفتاد نفر هيچ اختلافى نيست و صريح قران است كه آنها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسى علیه السلام از نو زنده شدند كه معناى "رجعت " چيزى جز زنده شدن پس از مرگ! نيست.

در اين آيه، قرآن كريم تعبير مرگ را به كار برده تا تصور نشود كه آنها مثلا به خواب رفته بودند و يا غش كرده بودند، بلكه صريحاً مى فرمايد: شما را پس از مرگتان برانگيختيم. عبدالله بن ابى بكر يشكرى به خدمت امير مؤمنان علیه السلام عرض كرد: گروهى از اصحاب شما خيال مى كنند كه پس از مرگ يك بار ديگر زنده شده به اين جهان باز مى گردند. امير مؤمنان به استناد آياتى از قران كريم، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پايان فرمودند: اين هفتاد نفر برگزيدگان حضرت موسى پس از مرگ زنده شدند و به خانه هاى خود بازگشتند، آنگاه مدتى زندگى كردند غذا خوردند، ازدواج كردند صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسيدن اجلشان از دنيا رفتند. [2]

آيه شريفه به خوبى امكان رجعت را اثبات مى كند، به خصوص كه امير مؤمنان در حديث فوق با اين آيه به امكان رجعت استدلال نموده است. [3]

2.واذ قتلتم نفسا فاداراتم والله مخرج ما کنتم تکنمون فقلنا اضربوه ببعضا کذلک يحي الله الموتي ويريکم اياته لعلکم تعقلونِ.

به ياد آوريد هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختيد.

و خداوند آنچه را كه مخفى مى كرديد آشكار مى سازد. پس گفتيم كه قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد تا زنده شود و قاتل خود را معرفى كند خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما نشان مى دهد، شايد عقل خود را به كار ببريد.
اين آيات در پيرامون حادثه قبلى است كه در بنى اسرائيل روى داد و به امر خدا گاوى ذبح گرديد و قسمتى از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرفى كرد. داستان از اين قرار است: در ميان بنى اسرائيل پيرمردى بود كه ثروتى سرشار و نعمتى بى شمار و پسرى يگانه داشت كه پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل مى شد، ولى عموزاده گانش كه تهى دست بودند بر او حسد كردند و او را به قتل رسانيدند و جسدش را در محله قومى ديگر انداختند و تهمت قتل را به آنها بستند و به خونخواهى برخاستند. اختلاف شديدى پديد آمد و كار پيكار به محضر حضرت موسى علیه السلام كشيده شد تا در ميان آنها داورى كند.

حضرت موسى علیه السلام به وحى خدا فرمود تا ماده گاوى ذبح كنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرفى كند.

هر گاو ماده اى را كه ذبح مى كردند كفايت مى كرد، ولى با پرسش هاى بيجا كار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه هائى گفته شد كه آن نشانه فقط با يك گاو تطبيق نمود كه از آن كودكى يتيم بود. به ناگزير آن را به قيمت بسيار گزافى خريدند و سر بريدند و قسمتى از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهى زنده شد و گفت: اى پيامبر خدا مرا پسر عمويم به قتل رسانيده است، نه آن هاكه به قتل متهم شده اند. حضرت موسى علیه السلام امر فرمود پسرعمويش را قصاص كردند. [4] از امام حسن عسكرى علیه السلام روايت شده كه شخص مقتول60 سال داشت. هنگامى كه به اذن خدا زنده شد، خداى تبارك و تعالى70 سال ديگر به او عمر داد و 130 سال عمركرد و تا پايان عمر از نشاط و تندرستى و سلامتى حواسَ برخوردار بود. [5]

در اين آيه تصريح شد كه آن مقتول پس ازكشته شدن يك بار ديگر زنده شد و طبق اخبار 70 سال ديگر زندگى كرد و"رجعت " چيزى جز اين نيست . اين آيه دليل روشنى بر امكان رجعت و امكان آفرينش مجدد انسان در رجعت و قيامت است .

3. الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم وهم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم ان الله لذو فضل علي الناس و لکن اکثر الناس لا يشرکون.

آيا نديدى آنان را كه از بيم مرگ از خانه هاى خود بيرون رفتند و آن ها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بميريد. سپس آنان را زنده كرد، بى گمان خدا بر مردم صاحب فضل است و لكن بسيارى از مردم سپاسگزارى نمى كنند. [6]

اين آيه در مورد قومى است كه از ترس طاعون از وطن خود گريختند و خداوند آن ها را مدَتى طولانى بميراند و به سبب دعاى يكى از پيامبران به نام حزقيل همه آنها را زنده كرد و روزگارى زندگى كردند و به اجل طبيعى از دنيا رفتند. [7]

آيه 259 سوره بقره در مورد "عزير" است كه روزى در مسير خود به دهكده ويرانى رسيد كه ديوارهاى خراب و سقف هاى واژگون و استخوان هاى پوسيده و بدن هاى از هم گسيخته سكوت مرگبارى را به وجود آورده بود.

عزير از الاغ پياده شد و زنبيل هاى انجير و انگور را پهلوى خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به ديوار باغ تكيه داد و درباره آن مردگان به انديشه پرداخت، كه اين مردگان چگونه زنده مى شوند و اين پيکرهاي پراكنده شده چگونه گرد مى آيند و به صورت پيشين برمى گردند. خداوند در اين حال او را قبض روح كرد و صد سال تمام در آن جا بود و بعد ازصد سال خداوند او را زنده كرد. چون عزير زنده شد تصوَر كرد كه از خوابى گران برخاسته است. پس به جست وجوى الاغ و زنبيل ها و كوزه آب پرداخت . فرشته اى به سوى او آمد و پرسيد: اى عزير چه مدت در اين جا درنگ كرده اى؟ گفت: يك روز و يا قسمتى از يك روز. فرشته گفت: بلكه تو صد سال در اين جا درنگ كرده اى. در اين صد سال طعام و نوشابه ات تغيير نكرده است، ولى الاغت را ببين كه چگونه استخوان هايش از هم پاشيده است .اكنون بنگر كه خداوند چگونه آن را زنده مي سازد.

عزير تماشا مى كرد و مى ديد كه استخوان هاى الاغ به يكديگر متصل شد و گوشت آن ها را پوشانيد و به حالت اوليه برگشت.
هنگامى كه عزير به شهر باز آمد و به كسان خود گفت من عزير هستم باور نكردند، پس تورات را از حفظ خواند.آن گاه باور كردند، زيرا كسى جز او تورات را از حفظ نداشت. [8] از امير مؤمنان علیه السلام روايت شده كه هنگامى كه عزير از خانه بيرون رفت همسرش حامله بود و عزير 50 ساله بود، چون به خانه اش بازگشت او با همان طراوت 50 سالگى بود و پسرش 100 ساله بود. [9]
داستان عزير يكى از روشن ترين ادله رجعت است كه معصومين علیه السلام به آن استدلال نموده اند و دانشمندان شيعه در طول چهارده قرن دركتاب هاى تفسيرى و عقيدتى به آن استناد نموده اند كه ازآن جمله است شيخ طوسى درتبيان، شيخ مفيد در اجوبه مسائل عكبريه، شيخ صدوق در اعتقادات، شيخ طبرسى در احتجاج وشيخ حر عاملى در ايقاظ و .... [10]

نظير اين داستان در مورد "ارميا" يكى از پيامبران بنى اسرائيل نيز نقل شده كه داستانش بسيار شيرين و مفضل است كه براى اختصار از نقل آن صرف نظر مى كنيم. علاقمندان به منابع ياد شده در پاورقى مراجعه فرمايند. [11]

روايات وارده از معصومين علیه السلام در مورد ارميا و"عزير" به قدرى فراوان است كه براى خواننده اطمينان مى آورد كه اين داستان دو بار اتفاق افتاده، يك بار براى ارميا و يك بار ديگر براى عزير از اين رهگذر مرحوم فيض كاشانى نيز پس از نقل روايات وارده مى فرمايد: اين احاديث را مى توانيم چنين جمع كنيم كه اين داستان دو بار روى داده است، يك بار براى ارميا هنگامى كه كشته هاى بخت نصر را ديد و در مورد زنده شدن آن ها در انديشه فرو رفت و يك بار ديگر براى عزير هنگامي كه جنازه هاى اصحابش را روى هم انباشته ديد و در مورد برانگيخته شدن آن ها به فكر فرو رفت [12] داستان مردى كه صد سال مرد و سپس به زندگى بازگشت، عزير، ارميا و يا هر دو براى اثبات امكان رجعت به قدرى روشن و صريح است كه به هيچ توضيحى نياز ندارند. [13]

مواردى از رجعت در عهد امامان معصوم علیه السلام اتفاق افتاده كه هفتاد مورد آن را محدث بزرگوار مرحوم شيخ حرَ عاملى گرد آورده است.[14]

فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا علیه السلام بيش از ده مورد از موارد رجعت در امَت اسلامى را از طريق اهل سنت دركتاب ايضاح خود نقل كرده است. [15]

ده ها روايت از طريق شيعه سنى به ما رسيده است كه هر چه در اقوام گذشته روى داده بدون كم و زياد در اين امت نيز روى خواهد داد. رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم مى فرمايد: آن چه درامت هاى پيشين واقع شده، مو به مو در اين امت نيز واقع خواهد شد.

ازآن چه آورديم، نتيجه مى گيريم:

1. رجعت در امت هاى پيشين واقع شده است.

2.آن چه در امت هاى پيشين واقع شود، در امت اسلامى نيز واقع خواهد شد.

3. ده ها آيه از قرآن كريم از وقوع رجعت در امت اسلامى خبر داده است.... چند مورد در امت اسلامى واقع شده و هزاران مورد ديگر پس از قيام قائم ارواحنا له الفداء واقع خواهد شد.

روى اين بيان هر كس به قرآن و آورنده آن ايمان داشته باشد راهى ندارد جز اينكه رجعت را نيز باور كند.

[1] سوره بقره 56.

[2] بحار الانوار ج 53 ص 73و129 تفسير برهان ج 1 ص 1 0 1 وتفسيرصافى ج 4 ص 77.

[3] تفسيرصافى ج1 ص119.

[4] تفسيربرهان ج ا ص 08 1- 2 1 1 نورالثقلين ج 1 ص 87- 89 تفسيرصافى ج 1ص 24 1- 30 1 الميزا ن ج 1 ص 204.

[5] تفسيرصافى ج 1 ص 29 1 تفسير برهان ج ا ص 0 1 1.

[6] سوره بقره 243.

[7] الميزان ج 2 ص 283 تفسيربرهان ج ا ص 234 وروضه كافى ج1 ص 282.

[8] تفسيرصافى ج 1 ص 269 مجمع البيان ج 1 ص 0370وتفسير كشاف ج 1 ص307.

[9] مجمع البيان ج 1 ص370 تفسيرصافى ج 1 ص 269. نورالثقلين ج 1ص 269 تفسيربرهان ج 1 ص 249.

[10] بحارالانوار ج 53 ص 28 1- 131 وا لا يقاظ ص 79.

[11] تفسيربرهان ج 1 ص 246-249 تفسيرصافى ج 1 ص 264- 269 تفسيرعياشي ج 1 ص 40 1 نور الثقلين ج 51 ص 268- 275 و بحار الانوار ج 14 ص 360.

[12] رجعت محمد خادمى شيرازى ص 112.

[13] الايقاظ ص 188- 231.

[14] الايضاح ص 89 1- 6 9 1.

[15] الايقاظ ص 41 و 99 بحار الانوار ج 53 ص 59 و 129 و 40.


رجعت در امت هاى پيشين


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته