پيوند مهدويت و سوره يوسف کساني که مايلند در مورد ظهور حضرت وليعصر ارواحنا له الفداء بيشتر انديشه کنند، بسيار مناسب است که سوره يوسف را مطالعه و در نکات آن دقت نمايند.
در اين سوره اشارههاي فراواني وجود دارد که ميتوان با تأمل بيشتر بسياري از مباحث مربوط به مهدويت و ظهور حضرت مهدي ارواحنا له الفداء را از آن به دست آورد. به عنوان مثال ظلم و جفاي برادران حضرت يوسف به ايشان و برادرش را ميتوان به جفاي امت به امام عصر ارواحنا له الفداء و اهل بيت پيامبر تشبيه نمود، زيرا بعضي چنين ميگويند که اهل بيت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مگر چه ويژگي دارند که در نزد خداي متعال و رسول گرامياش از ديگران محبوبتر هستند؟
اما بايد دانست که تمام افعال خداوند، حکيمانه است و دليل محبت ويژه خدا به اين خاندان هم از روي آگاهي به صفات ممتاز آنهاست، درست مثل حضرت يعقوب عليه السلام که در يوسف عليه السلام چيزي را ميديد که در پسران ديگرش نبود و به همين دليل او را بيشتر دوست ميداشت، ولي برادران حضرت يوسف اين را درک نميکردند و جاهلانه ميگفتند: « لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ؛[1] يوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوبترند؛ در حالى که ما گروه نيرومندى هستيم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشکارى است!» و شگفت آنکه به قدري در اين امر افراط کردند که پيامبر زمان خود را گمراه دانسته و اظهار داشتند: «إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ؛[2] پدر ما در گمراهى آشکارى است!» اين ناداني به همين جا ختم نشد و ايشان به جاي اصلاح اخلاق و رفتارخود، براي اينکه در نزد پدر، آبرويي بيابند، کمر به قتل حضرت يوسف بستند و گفتند: «اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ ؛[3] يوسف را بکشيد؛ يا او را به سرزمين دوردستى بيفکنيد؛ تا توجه پدر، فقط به شما باشد».اين سوره که در قرآن کريم به احسن القصص ملقّب شده است، بيانگر اتفاقهاي مختلفي براي حضرت يوسف است؛ زماني را نقل ميکند که برادرانش او را به کارواني فروختند و به اين ترتيب او عبد و برده شد. بعد از آن هم بهخاطر اينکه زير بار خواستههاي شيطاني زليخا نرفت، زنداني شد، آنگاه پس از مدتي با تعبير خوابي که براي عزيز مصر نمود، آزاد و از ملازمان خاص عزيز مصر شد.
يکي از نکات مهمي که در داستان حضرت يوسف عليه السلام است، مربوط به ماجراي زمان قحطي است که او رئیس خزانه بود. وقتي برادران حضرت يوسف عليه السلام بدون بنيامين، براي گرفتن سهمي از گندم به نزد او آمدند، حضرت يوسف وعده داد که اگر در مرتبه بعد او را نيز بياورند، سهمي به او اختصاص خواهد داد و آنها نيز با خوشحالي نزد پدر آمده و از او خواستند که بنيامين را نيز با آنها بفرستد و اين درخواست با ديدن عين کالاهاي خود در ميان سهم گندم، بيشتر نيز شد، اما به خاطر تقصيري که آنها درباره حضرت يوسف کردند، حضرت يعقوب اين خواسته را قبول نفرمود و کوتاهي گذشته را ياد آور شد و فرمود: «هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ؛[4] آيا نسبت به او به شما اطمينان کنم، همانگونه که نسبت به برادرش (يوسف) اطمينان کردم (و ديديد چه شد)؟!»
پس از اصرار زياد برادران، حضرت يعقوب، شرطي را گذاشتند که بهنظر ميآيد همين شرط در ظهور امام زمان ارواحنا له الفداءنيز وجود دارد. ايشان خطاب به پسرانش فرمود: «لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ؛[5] من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا پيمان مؤکّد الهى بدهيد که او را حتماً نزد من خواهيد آورد! مگر اينکه (بر اثر مرگ يا علّت ديگر،) قدرت از شما سلب گردد. و هنگامى که آنها پيمان استوار خود را در اختيار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه مىگوييم، ناظر و نگهبان است!»
در مورد امام زمان ارواحنا له الفداءهم همين طور است؛ ما مکرر ميگوييم: «خدايا امام زمان ارواحنا له الفداءرا بفرست تا از او اطاعت کنيم و در خدمتش باشيم.» اما خداي متعال ميگويد:
شما در مورد يازده امام گذشته بد عمل کرديد و تقصير کار هستيد. در مورد اين امام، بايد وثيقه بگذاريد.
بصيرت و تيزبيني، وثيقه مهم ظهور وثيقه مهم ديگر که علاوه بر شجاعت و شهادت امت، بايد گذاشته شود، بصيرت و تيز بيني است، تا در مصاف حق و باطل و غبار آلود شدن فضا بتوان حق را به درستي تشخيص داد تا در جنگهايي مثل جمل که عايشه و برخي از اصحاب رسول اکرم صلي الله عليه و آله در زمان حکومت حضرت علي عليه السلام به راه انداختند، ما را در تشخيص اهل حق به حيرت و اشتباه نيندازد.
اگر انسانها واقعاً به دنبال حقيقت و از آن جمله زمينههاي ظهور امام زمان ارواحنا له الفداء هستند، بايد براي تحقق آن سرمايه گذاري کنند؛ البته بايد مراقب بود که در راه رسيدن عجله نکرد و مراقب دسيسههاي شيطاني بود. در هر حال بايد رضايت خدا را در انجام کارها، معيار قرار داد و در اين مسير با همت بلند حرکت نمود و خسته نشد.
آيتالله حائري شيرازي
برگرفته از مجله امان شماره 25