تصور کنید شخصیت برجسته ای که شهرت جهانی دارد، می خواهد وارد کشورمان شود. تمام شخصیت های بزرگ از او دعوت به عمل می آورند و منتظر ورودش هستند. اگر بنا به دلایلی، در بین دعوت ها، دعوت شما را هم برای صرف یک شام بپذیرد، چه کار می کنید؟ چگونه از او پذیرایی می کنید؟
مسلماً تمام تلاش خود را به کار می بندید که مجلسی در خور آن شخصیت بزرگ تدارک ببینید. به این مطلب فکر نمی کنید که او چقدر غذا می خورد و به همان اندازه غذا تهیه کنید؛ بلکه انواع و اقسام خوردنی ها و آشامیدنی ها را فراهم می سازید. برای احترام به ایشان سران و بزرگان شهر را هم دعوت می کنید. ممکن است با خود بگویید: حالا که ایشان تشریف می آورند، بهتر است تعدادی از دانشجویان رشته مورد تخصص ایشان را هم دعوت کنیم تا اگر سئوالی دارند از ایشان بپرسند و مشکلاتشان را حل نمایند.
حال تصور کنید که در آن شب موعود، مردم بدون توجه به آن شخص بزرگ، با بی ادبی مشغول خوردن و شکم چرانی شوند. عده ای بر سر این که چه کسی بالای سفره بنشیند و چه کسی پایین، داد و بیداد راه بیاندازند. دانشجویان به آن استاد پشت کرده و با هم وارد بحث و مجادله شوند و ....
شما در این حالت چه می کنید؟ آیا نمی گویید که مردم! حواستان کجاست؟ این مهمانی به خاطر وجود ایشان برپا شده، همه شما به خاطر حضور ایشان دعوت شده اید؛ پس چرا او را نادیده گرفته و همه چیز را به خود می بندید؟
دانشجویان! شما چرا ایشان را فراموش کرده و خودتان مشغول اظهار فضل هستید؟ اگر مشکلی دارید چرا از ایشان که آوازۀ علمشان در جهان پیچیده است نمی پرسید؟ مسلماً ایشان از شما بهتر می فهمند و ...
اینان سران و بزرگان و دانشجویان طالب علم این شهرند، وای به حال بقیه!
رفتار ما هم در این دنیا درست مانند همان مردم است:
اگر آن مردم بر سر آن سفرۀ گسترده، بی توجه به مناسبت میهمانی، به خوردن و شکم رانی مشغولند، مگر کمند مردمی که بی توجه به صاحب سفره این هستی، بی ادبانه بر سر این سفره می خورند و می خوابند و پایشان را دراز می کنند و خوشحالند که وضع رو به راهی دارند؟
اگر جمعی دور آن سفره، بر سر بالا و پایین نشستن غافل از درک موقعیت خود در آن میهمانی بر سر و کله هم می زنند، مگر نمی بینیم که چگونه بشر، علم و مال و قدرت را ارث پدری خود تلقی کرده و بی توجه به صاحب اصلی سفره هستی، با دیگرانی مثل خود درگیر می شود و زیر دستان را نیز به درگیری می کشاند؟
اگر دانشجویان، در آن میهمانی، بی ادبانه محضر استاد را فراموش کرده، مستقلاً رأی و نظر میدهند و اظهار فضل می کنند و در آن چه که می دانند و نمی داند، با اعتماد به نفسی شایان توجه به تاخت و تاز می پردازند، مگر نه این است که بسیاری از دانش پژوهان و به ظاهر دانشمندان، در طول تاریخ با نام های متنوع در عرصه علومی که تنها در دست خدا و اولیاء اوست از مبدأ گرفته تا معاد جسورانه با استقلالی بی نظیر، داد سخن داده، صاحب این علوم را کأن لم یکن فرض کرده اند؟
پس چرا ما هم مانند آن مهمانان نمک نشناس از ولی نعمت خود، از کسی که بساط هستی در این زمان به خاطر ایشان برپاست و سرچشمه علم و قدرت و همه کمالات است غافل باشیم؟ چرا باور نکنیم که کمال ما در این است که موقعیت خود را بر سر این سفره گسترده، درک کنیم و وجودمان را در مسیر خدمت صاحب سفره به کار گیریم؟ [1]
[1] برگرفته از کتاب گفتارهایی پیرامون امام زمان ارواحنا له الفداء آقای دکتر افتخارزاده