سلام بر تو اي همهي خوبي! اي پاكترين بهار! تو عصارهي زيباييهاي خلقتي، چكيدهاي از شاهكار آفرينشي، پاكي و زلالي، در آفرينش تو معنا شد؛ عشق با حضور تو سامان يافت؛ راستي در تو زاده شد؛ مهر از چشمهي وجود تو جاري شد و ايمان از دريچهي چشمان تو تابيد.آري، روزي كه خداوند دست خلقت در تو برد، از همهي خوبيها، لبريزت كرد تا آينهي همهي صفات نيكويش باشي، آن گونه كه آفرينش، هميشه در حسرت شناختنت بماند. من كجا به مدح تو ميرسم؛ [1] كه پيمانه را سنجيدن دريا نشايد و آينهي دل زنگار زده سزاوار تصوير تو نباشد و من تنها به قدر تشنگي از زلال نامت مينوشم.اي از تمام خوبيها لبريز! درياي علمي [2] و سلطان وادي حلم. [3] كرم، دست طلب نزد دامن بخشايشت دراز كند؛ كه پايهي كرامتي. [4] بردباري، تحير صبر تو بنشيند؛ [5] كه منتهاي صبري. صدق، نسيم هميشگي كلام توست و رحمت، جويباري هميشه جاري در وجودت. [6] آن چه در تصوير عمل بنشاني حق است [7] و صواب؛ كه تو ترجمان قرآني 31 و قرآن ناطق.اي موعود الهي! اي سبزترين بهار موعود! بيا و با كلامت به راه نورمان بخوان كه آن چه تو بدان بخواني، سعادت است و رستگاري. [8] اي آينهي آيات الهي! اي تجليگاه صفات خدا! بيا و به راه نورمان بخوان كه كلامت نور است و وعدهات راست.[9] بيا تا به تماشاي همهي خوبيهاي آفرينش بنشينيم و چشم به نور كلامت روشن كنيم؛ اي سرچشمهي همهي نكوكاريها! [10] كجاست آن نگاه مهربانت تا دلها را شيفتهي رستگاري كند و كجاست آن آينهي محمد خصلتت تا پايههاي نيكي را بنا نهد [11] و ستون خيمهي خير و خوبي شود؟ [12] چشمان دورانديش [13] تو كجاست تا به نگاهي پرچم افتخار و فجر بر وادي اسلام زند و در همهي سبزهزارهاي زمين جويبار رحمت جاري كند و آن چه قهر و بيديني است، به نگاه خشمي براندازد؟ كجاست شوكت الهي تو تا هيبت پوشالي ستمكاران را براندازي [14] و روح حيات بر ايمان و اهل ايمان بدمي؟كجايي اي مهربانترين، صالحترين و صادقترين! [15] اي ايستاده بر قلهي حلم! [16] اي گنجينهي بيپايان دانايي! اي كريمترين و نكوكارترين! [17] در كلام من چه ميگنجد؟ كه تو دريا دريا خوبي را در گوشهاي از وجود جاري داري. احسان مهمان هميشه ماندگار وجود توست [18] و بخشندگي همراه با حضور تو. [19]
اي ريسمان مدد الهي! اي رحمت واسعهي حق! [20] اي بر رحمت خدايي! از پردهي غيب برون آي و باران مهر ببار كه عطشمان سخت طولاني شد. [21] بيا و تاريكي را به نور نكوييهايت بشكاف. بيا و زشتيها را به زلال خوبيهايت بشوي. بيا تا خوبي معنا يابد و كرم رواج گيرد، صداقت مشتري يابد و احسان در خانهي همهي مستمندان و نيازمندان را بكوبد. بيا تا پا به پاي نماز شبت اشك بريزم و پشت به پشت قامت سروسانت به نماز بايستيم. بيا تا ايمان و اخلاص را از دستهاي نوراني كلام تو به ارمغان بگيريم و به نگاه مهربان تو راه راست را بيابيم. بيا اي موعود سراسر خوبي! اي خوبترين و سبزترين!.
[1] مفاتيح الجنان، ص 904: «لا ابلغ من المدح كنهكم».
[2] مفاتيح الجنان، ص 906: «رايكم علم».
[3] مفاتيح الجنان، ص 906: «رايكم... حلم.
[4] مفاتيح الجنان، ص 906: «سجيتكم الكرم».
[5] همان، ص 898: «منتهي الحلم».
[6] همان، ص 898: «معدن الرحمه».
[7] همان، ص 906: «شانكم الحق».
[8] همان، ص 863: «يا تالي كتاب الله و ترجمانه».
[9] همان، ص 902: «فاز من تمسك بكم».
[10] همان، ص 906: «و اصدق وعدكم، كلامكم نور».
[11] همان: «ان ذكر الخير كنتم اوله و اصله».
[12] همان، ص 898: «و دعايم الاخيار».
[13] همان، ص 899: «و دعايم الاخيار».
[14] همان، ص 906: «و رايكم... حزم».
[15] همان، ص 883: «اين قاصم شوكه المعتدين».
[16] همان، «صالح صادق».
[17] همان، ص 898: «و خزان العلم».
[18] همان: «اصول الكرم و... عناصر الابرار».
[19] همان، ص 906: «عادتكم الاحسان و سجيتكم الكرم».
[20] همان، ص 864: «الغوث و الرحمه الواسعه».
[21] همان، ص 886: «فقد طال الصدي».