روشن از پرتو رويت نظري نيست كه نيست
منت خاك درت بر بصري نيست كه نيست [1]
اي جويبار جاري در ذره ذرهي وجود! رحمت و فيض الهي از دريچهي وجود تو جاري ميشود. هر ذره از گسترهي آفرينش در هر لحظه از زمان، نيازمند حضور حجت است و حاجتمند فيض وجود تو؛ اين زمين اگر برجاست، به يمن قدمهاي توست [2] و آسمان اگر برپاست به تبرك نفسهاي توست. [3] من بر سطر سطر لوح دلم از ولايت تو نگاشتهام و جواز ورود به وادي مهر و سعادت را به مهر ولايت تو رساندهام. هر ذرهي وجود من گواهي ميدهد كه تو حجت خدايي در عالم خلقت، [4] چشم اميد عالمي، [5] دنيا به بقاي تو باقي است و خلق به بركت حضورت روزي ميخورد. [6] اي نسيم رحمت حق! اي رحمت واسعه! باران دانههاي رحمت حق است كه از ابر حضور تو ميبارد، [7] آسمان به ياري نگاه تو بر زمين فرونميآيد.
استواري كوهها نه از آن كوهها، كه به حمايت توست. آب اگر مايهي حيات است، با دم مسيحيايي تو حيات ميبخشد. آن چه مايهي حيات است تويي و آب زلال رحمت و مهر تو كه از دستهاي تو جاري شده است. خدا هم از تو با نام آبي گوارا و حيات بخش نام ميبرد آن جا كه ميفرمايد: «بگو به من خبر دهيد اگر آبهاي شما در زمين فرورود، چه كسي ميتواند آبي گوارا برايتان بياورد؟» زيبايي گل به واسطهي تو جان گرفته و پاكي شبنم به يمن حضور تو آفريده شده است. درياها اگر دايم درخروشند، در شكر حضور تو، سپاس خدا ميگويند و خورشيد اگر ميچرخد، نه بر گرد زمين كه بر محور عشق تو ميگردد.خدا خواسته است كه عالم، طفيل وجود تو باشد و تو بهانهي بر جاماندن و بودن عالم. خدا خواسته است كه آفرينش را به حضور تو وابسته گرداند و تو را نيز در خلقت، دستي در كار تكوين دهد. پس آفرينش را با تو آغاز و عالم را با تو ابتدا كرد. [8] چنان كه ختم خلقت نيز با توست [9] و ميان اين دو نقطه، بقاي خلقت نيز، به سبب حضور توست [10] و ميان اين دامن گستردهي آفرينش من كيام؟ ذرهاي از غبار كه به نسيم خوش عطر وجود تو به هوا خاسته است، دو سه روزي گردشي كند و باز بر خاك نشيند.
خدايا! مهربانا! رحيما! اين گردش دو روزهام را در فضاي هستي به هواي عشق او و به گرد محور ولايت او قرار ده، كه بيولايت او نه نياز نيمه شبم چارهي درد است و نه ذكر هميشه جاري بر زبانم مانع قهر. [11] لطيفا! به جرعهاي از آن جويبار رحمت سيرابم كن، به زلالياش كدورتهاي دنياي غم زدهمان را پاك كن، به خوبيهايش باران خوبي بر ما ببار و به رحمتت پرده از رخسار آن خورشيد عصمت بركش، آمين!
[1] حافظ.
[2] مفاتيح الجنان، ص 167: «بوجوده ثبتت الارض و السماء».
[3] مفاتيح الجنان، ص 167: «بوجوده ثبت الارض و السماء».
[4] همان، ص 223: «سلام الله علي حجه الله... في ارضه».
[5] همان، ص 899: «كهف الوري».
[6] همان: «بيمنه رزق الوري».
[7] مفاتيح الجنان، ص 905: «بكم ينزل الغيث».
[8] سوره ملك (67) آيهي 30.
[9] مفاتيح الجنان، ص 905: «بكم فتح الله».
[10] همان، ص 167: «ببقايه بقيت الدنيا».
[11] همان، ص 869: «اشهد ان بولايتك تقبل الاعمال و...».