montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

سال‌هاست كه خزان بودن و سرد و تاريك بودن را حس مي‌كنيم و در پي خورشيدي گرمابخش و نوراني مي‌گرديم. سال‌هاست كه از عشق او دم مي‌زنيم و زندگي را با شربت تلخ صبوري مي‌گذرانيم. و اين دوري، اين سرما و تاريكي و خزان زدگي، و اين تلخي صبر، تصوير عمل ماست كه در آينه‌ي حكمت خدا افتاده است و پژواك كرده‌هاي ما كه از ديواره‌هاي قانون خلقت به سوي‌مان برمي‌گردد. اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پريشان و دست كوته ماست [1] عجب داستان شگفتي است داستان عاشقي ما و غفلتمان! چه حكايت اندوه آفريني است حكايت اين انتظار تلخ كه به دست جهالت انسان رقم خورده است! و حالا در پس اين انتظار، ما چه قدر آماده‌ي ظهور او هستيم، وقتي او بيايد و هر حقي را به صاحبش برگرداند؟ وقتي كه مرزهاي حدود خدا مشخص شود و متخلفان به سزاي عمل خود رسند، كدام سرافرازيم و كدام سرافكنده؟ چه قدر خود را در بند رضايتمندي او داشته‌ايم؟ تا كجا به رضايت او انديشيده‌ايم و تا كجا به رضايت دلمان؟در غربال حلال و حرام او چه قدر از داريي‌مان به ما بازمي‌گردد؟ وقتي كه او تجملات و اشرافي‌گري‌هاي مساجد را نيز بر هم زند، [2] از خانه‌هاي پر رونق ما چه قدر مي‌ماند؟سخت منتظريم، دل‌هامان سخت شيفته است. صبح‌هاي جمعه را از ژرفاي دل مي‌ناليم و ندبه مي‌كنيم، اما انتظار و عاشقي فقط به معناي ندبه نيست. و تنها در لحظه شماري تا آن لحظه‌ي موعود معنا نمي‌شود. انتظار امام، يعني پا بر جا ماندن در جاده‌ي رضايتمندي او و يعني درك عمق ارزش‌هاي ديني و عمل به آن‌ها و اين مثل نگهداشتن آتشي در دست است. [3] چه بسيارند آن‌ها كه به زبان منتظرند و به دل شيفته‌ي دنيا! چه بسيارند آنها كه به ظاهر منتظرند و در عمل دست به دنيا آلوده‌اند. و هستند كساني كه دست و دل از دنيا بريده‌اند و يكسره غرق درياي عشق او شده‌اند و هر كس خوب مي‌داند كه از كدام دسته است؛ هر چند بهانه‌ها بياورد و عذرها بتراشد.وقت آن است كه لحظه‌اي به خود آييم، بينديشيم، نفس را محاسبه كنيم و درون را زير و رو كنيم، تا گاه ظهورش دست خالي نمانيم، شرمسار و پشيمان نباشيم و انتظارمان بي‌توشه‌اي و تهيه‌اي نباشد و در آن لحظه‌ي موعود طلوع نور، چشم‌هامان به خطا نرود كه «در امامت او ثابت قدم نمي‌ماند جز كسي كه ايمانش قوي و معرفتش كامل باشد» [4] و بر «اعتقاد خود استوار نمي‌ماند جز كسي كه خداوند - تبارك و تعالي - از او براي ولايت اهل‌بيت عليهم‌السلام پيمان گرفته، در دلش ايمان را نوشته و او را با روحي از نور تاييد كرده باشد». [5] در حكمت ازلي خدا آنچه بر بندگان جاري است، تصوير عمل خود آنان است و بازتاب آنچه خود فرستند. اين در كدام ذهن مي‌گنجد كه ما به گنج غارهاي مخوف عافيت طلبي و رفاه سر فرو بريم و از نور روشن و گرماي حيات بخش ولايت و ايمان هم بهره گيريم. در كدام آينه مي‌توان از عافيت طلبي و بي‌اعتنايي تصوير شور عشق به ولايت و ايمان بارور را ديد؟ و با كدام معادله مي‌توان از انسان منهاي ايمان و معرفت پاسخ سعادت و رستگاري به دست آورد؟ هر چند آن سوي قضيه هم هست. معادلات رستگاري و سعادت انسان تصاعدي است؛ اگر تو يك قدم پيش بروي، او صد قدم پيش مي‌آيد. آينه‌ي لطف خدا نور پرتوهاي ايمان و عشق به ولايت را چند برابر باز مي‌تابد. با اين پرتوهاي نوراني است كه مي‌توان از گرماي عشق به ولايت لبريز شد و خروشان و شيدا به سوي آن موعود منتظر شتافت؛ كه انتظار، ماندن و پوسيدن نيست، بلكه رفتن و خروشيدن است و شوري كه اين خروشيدن را به پا مي‌كند، شور ايمان و خلوص و معرفت است و اين جاست كه بايد از بشارت امام سجاد عليه‌السلام لبريز شد كه فرمود:
«هر كس در زمان غيبت قايم ما، در محبت و ولايت ما ثابت قدم بماند، خداوند به او پاداش هزار شهيد از شهداي بدر را عنايت فرمايد.» [6]
[1] حافظ.
[2] مهدي موعود، ص 1121.
[3] سوره قيامت (75) آيه‌هاي 15-14.
[4] محمد خادمي‌شيرازي، ياد مهدي، ص 151.
[5] همان، ص 261.
[6] همان، ص 143، روايتي از امام سجاد عليه‌السلام.
عاشقی و غفلت


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته