از صحبت با آن سيد عرب، فايدههايى نصيبم شد از جمله: سفارش فرمودند به احترام پدر و مادر، زنده باشند يا مرده.
اين قضيه توسط حضرت آيت اللَّه نجفى مرعشى (رضوان الله تعالى عليه ) بيان شده است.
در زيارت عسكريين (امام حسن عسكرى و امام هادى عليهما السلام) و در جاده امامزاده سيد محمدعليه السلام راه را گم كردم و در اثر تشنگى و گرسنگى زياد و وزش باد در منطقهاى از زندگى مأيوس شدم؛ غش كردم و از حال رفتم، ناگهان چشم باز كردم ديدم سرم در دامن شخص بزرگوارى است. آن آقاى محترم به من آب گوارايى داد كه مثل آن را در عمرم نچشيده بودم. نشستم و به آن آقا، اداى احترام كرده و سلام نمودم. جواب سلام را با مهربانى داد و بعد سفرهاش را باز كرد در ميان سفره دو يا سه عدد نان بود، نان را خوردم. سپس آن شخص محترم به من فرمود: «سيد در اين نهر برو و بدنت را شتشو بده.»
گفتم: «اينجا نهرى نيست، نزديك بود از تشنگى بميرم كه شما مرا نجات داديد.»
اشاره كرد و فرمود: «اين آب گواراست.»
نگاه كردم و ديدم نهر آب باصفايى است. تعجب كردم و با خود گفتم: «اين نهر، اينجا بود و من نزديك بود از تشنگى بميرم!!» بعد به من فرمود: سيد كجا مىخواهى بروى؟
گفتم: «حرم مطهر سيد محمدعليه السلام.»
فرمود: «اين حرم سيد محمد است.» و من ديدم زير بقعه سيد محمد قرار دارم با اينكه من در جاده گم شده بودم. بعد نكاتى فرمودند:
اولاً: تأكيد و سفارش بر تلاوت قرآن شريف... .
ثانياً: تأكيد بر نهادن عقيقى كه اسماء مقدسه چهارده معصومعليهم السلام بر آن نقش بسته، زير زبان ميت.
ثالثاً: سفارش فرمودند به احترام پدر و مادر، زنده باشند يا مرده... .
رابعاً: سفارش فرمودند به احترام ذريه سادات... .
خامساً: سفارش فرمودند به نماز شب و تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها و بر زيارت سيد الشهدا از راه دور و نزديك.
سادساً: سفارش فرمودند به حفظ خطبه «شقشقيه» اميرالمؤمنين عليه السلام و خطبه حضرت زينب كبرى سلام الله علیها و سفارشات ديگرى هم فرمودند.[1]
[1] شيفتگان حضرت مهدی ارواحنا له الفداء ج 1 ص 135 نقل از كتاب قبسات.