سيد عبدالكريم حائرى چشمش به من افتاد و فرمود: من از طرف حضرت بقية اللَّه امام زمان ارواحنا له الفداء دستور مىدهم كه به فقرا توجه نموده و آنها را دست خالى برمگردان.»
حجة الاسلام و المسلمين آقاى قرائتى مىگويد:
در همدان به ديدن يكى از محترمين آن شهر كه پدر سه شهيد بود رفتم و از آنجا به همراه پدر شهيد و چند نفر ديگر به زيارت آية اللَّه آخوند ملا على معصومى همدانى رفتيم (ايشان سال 1357 رحلت فرمودند) ساعتى كه در خدمت ايشان بوديم، مىديديم مرتب خادم آقا مىآيد و اظهار مىكند كه فقيرى درِ خانه است و پول مىخواهد. آخوند هم مرتب دست مىكرد و از زير تشكى كه رويش نشسته بود يك اسكناس پنج تومانى بيرون مىآورد و به خادم مىداد. تا اينكه آخوند از جاى خود حركت كرد و بيرون رفت.
يكى از همراهان مىخواست بداند كه در زير تشك چقدر پول است، وقتى كه تشك را بلند كرد ديد چيزى نيست، فكر كرديم كه پول تمام شده است. آية اللَّه آخوند تشريف آورد و دوباره روى آن تشك نشست، مجدداً خادم آمد و براى فقرا پول خواست. آخوند دست برد و از زير تشك، پنج تومانى را بيرون آورد و به خادم داد و اين كار چند مرتبه تكرار شد.
بالاخره آن رفيق ما، طاقت نياورد و سرِّ اين مطلب را از آخوند خواست و اظهار كرد كه من ديدم زير تشك پولى نبود و ما متحيريم كه اين پولهاى فراوان از كجا بدست شما مىرسد كه به چشم ما ديده نمىشود؟!
آخوند فكرى كرد و بعد فرمود: من دستورالعملى را انجام دادم كه هر كس آن را تا چهل روز انجام دهد روز چهلم به خدمت امام زمان ارواحنا له الفداء شرفياب مىشود و من مشغول انجام آن عمل شدم ولى نتوانستم كامل انجام بدهم. شبِ روز چهلم در عالم رؤيا ديدم مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرىقدس سره در يكى از خيابانهاى شهر راه مىرفت و فقراى زيادى به دنبال ايشان راه افتاده و از حاج شيخ پول مىگرفتند در اين ميان، حاج شيخ چشمش به من افتاد و فرمود: «من از طرف حضرت بقية اللَّه امام زمان ارواحنا له الفداء دستور مىدهم كه به فقرا توجه نموده و آنها را دست خالى برمگردان.»
از آن وقت، من مطمئنم كه امام زمان ارواحنا له الفداء خودشان مسئول اين بودجه هستند و اين از بركت وجود آن حضرت است.[1]
تو اسم اعظم پروردگارى
تو يكتا خاتم هشت و چهارى
تو سرّ خاص رب العالمينى
به تو كرده تجلّى ذات بارى
[1] عنايات حضرت مهدی ارواحنا له الفداء به علما و طلاب، ص 155.