قدم بر سنگفرش تاريخ، رهسپار مدينه مىشويم:
حادثهى عظيم و غمبار شهادت پيامبرخداصلى الله عليه و آله و سلم امت را در ماتم نشاندهبود. فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در فراق پدر مىسوخت و شاهد غربت و انزواى اسلام مى شد. از يكسو قدرتطلبىها و زندهشدن دوبارهى ارزشهاى جاهلى را مشاهدهمىنمود و از سويى ديگر تهاجم و تجاوز به حريم ولايت را نظارهگر بود. كوهى از غمها و دردها بر جانش سنگينى كرد. تا اينكه به فريادى جانكاه لبگشود و خطاب به پدر فرمود:
اى پدر بزرگوار و اى بهترين انسانها!
«اكنون بيا و بنگر كه امام برگزيدهى تو را اسيرگونه به طرف بيعت تحميلى مىكشند.»
زمزمهى قدمهاى خسته و دردمند ياس مدينه در كوچه پس كوچههاى بنىهاشم، صداى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را به گوش دل مىرساند كه:
«فاطمه پارهىتن من است هر كس او را به خشمآورد مرا به خشمآوردهاست.»
و هنوز طنين صداى رسول رحمت از هر سو دلهاى هشيار و بيدار را مىلرزاند كه:«من در ميان شما دو گوهر گرانقدر به جاىمىگذارم. تا زمانىكه به آن دو تمسك جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد. كتابخدا و اهلبيتم، اين دو هيچگاه از يكديگر جدا نمىشوند تا آنگاه كه در حوض كوثر بر من وارد شوند. پس بنگريد كه بعد از من با اين دو يادگار چه مىكنيد.»
حكايت چگونه زيستن فاطمهى زهرا سلام الله علیها گواهى آشكار براى حقجويان و هدايتطلبان در حفظ حريم امامت است . بازخوانى سيرهى بانوى دو سرا، مصباحالهدايى است براى راهيان نور در يارى تنها يادگار ولايت، امامعصر ارواحنا له الفداء.
پژوهشى در جلوههاى دفاع فاطمهى زهرا سلام الله علیها در حمايت از امام زمانشان اميرالمؤمنين علىعليه السلام وحكايت دلدادگى ايشان به همسر گراميشان ،ره توشهاى است براى گوشهاى شنوا كه به نداى «هل من ناصر ينصرنى» فرزند ايشان لبيك مىگويند.
شايد كه ما نيز در اين غربتكده بياموزيم درس يارى و دلدادگى به امام زمانمان را.