montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

شايد سوال شود كه چرا اميرالمومنين على عليه السلام در برابر مهاجمان مقاومت‏نكرد؟ چرا دست به شمشير نبرد و چرا اجازه‏داد حريم خانه‏اش شكسته، درب آن را بسوزانند؟! چرا راضى شد در برابر ديدگانش، همسرش را بيازارند؟ آيا مى‏توان باوركرد كه با وجود آن‏همه تجاوز و تعدى، امام على عليه السلام با آن قدرت و هيمنت وجوانمردى، تن به سازش دهد؟!
بايد دانست كه بيعت مظلومامه‏ى اميرالمؤمنين عليه السلام و خانه‏نشينى غريبانه و صبرمردانه‏ى ايشان، بنا بر مصلحت و حكمت و فرمان رسول‏خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوده است. چرا كه حضرت على عليه السلام وصى و جانشين منصوب از جانب خداوند، گفتار و كردارشان همه صدق است و بر پايه‏ى حكمت الهى و هر آن‏چه را كه معصوم انجام مى‏دهد، از خطا و هوى به دور است. مهم‏ترين و اصلى‏ترين عاملى كه باعث شد تا اميرالمؤمنين‏عليه السلام شمشير از نيام نكشند و به پيكار با دشمنان خويش نپردازند، عهد و پيمانى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با آن حضرت بسته‏بودند:
«على‏جان! اين امت پس از من با تو بى‏وفايى خواهند كرد. مردم آشكارا پيمانى را كه با تو در غديرخم بستند را مى‏شكنند. آنان ديگرى را به جاى تو برمى‏گزينند و درباره‏ى خلافت و جانشينى تو از فرمان من سرپيچى مى‏كنند. در ظلم و ستم با تو هم آواز مى‏شوند و دست اتحاد به يكديگر داده، حق تو را غصب مى‏نمايند. على‏جان! چون چنين شد اگر ياورانى همدل و هم‏آهنگ يافتى، با پيمان شكنان و نيرنگ بازان بجنگ و حق خويش را بازگير. اما اگر كسى دست يارى نداد به قبضه‏ى شمشير دست مبر و صبر و سكوت پيشه كن تا بدين وسيله در آن آشوب و فتنه، خون خود را حفظ كرده باشى. على‏جان! آگاه باش كه حفظ خون تو در آن زمان موجب حفظ و بقاى اسلام است. هر چند تو سرانجام شهيد خواهى شد. اما آن زمان هنگام شهادت‏تو نيست. گر چه صبر و سكوت در آن هنگامه‏ى پرآشوب بسيار سخت است اما من از تو عهد و پيمان مى‏ستانم كه با همه‏ى‏سختى و سنگينى شرايط صبر و بردبارى پيشه‏كنى .»
سپس اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
«حكايت من همان حكايت ‏هارون است، آن‏گاه كه در غيبت‏موسى بنى‏اسرائيل فريب‏سامرى را خوردند و گوساله‏پرست شدند و هارون چون ياورانى نداشت كه به كمك‏ايشان به مقابله و مبارزه با گمراهى برخيزد، صبر و سكوت را پيشه‏ى خودنمود.»[1]
پس اميرالمؤمنين عليه السلام در اجابت و تبعيتِ از امرخداوند سبحان و فرمان رسولش در ماجراى هجوم به خانه‏ى ايشان، صبرپيشه مى‏كنند، و اگر مهاجمان جرأت چنين جسارتى را پيدانمودند، يافتند كه ايشان مأمور به صبر هستند. اميرالمؤمنين‏عليه السلام براى حفظ حيات نهال نوپاى اسلام همه چيز را قربانى نمودند تا ثمره‏ى همه‏ى مجاهدت‏ها و مشقت‏هايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مدت بيست و سه سال رسالت خويش به جان خريدند، در طوفان اختلافات و درگيرى‏ها از بين نرود و براى آيندگان حفظ شود.
از ايشان در كتاب شرح نهج‏البلاغه‏ى ابن‏ابى‏الحديد نقل شده است كه فرمودند:
«به خدا سوگند! اگر ترس از ايجاد شكاف و اختلاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمى‏رفت كه بار ديگر كفر و بت‏پرستى به سرزمين اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان به شيوه‏ى ديگرى رفتار مى‏كردم.»
سكوت امام نه به معناى واگذارى حق خويش به خلفا و گذشتن از مقام جانشينى بود، بلكه انصراف و ترك مبارزه‏ى مسلحانه براى حفظ و حمايت از دين بوده است. در آن فضاى رعب و وحشتى كه حكومت بر جامعه‏ى مسلمين ايجاد كرده بود و بيم و ترس از آن بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام به قتل برسند و وصايت اهل‏بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در نسل ايشان از بين برود.
اميرالمؤمنين عليه السلام با اطمينان به اين‏كه تلاش و ستيز ايشان به هدف نمى‏رسد، تا زمان هوشيارى و بيدارى مردم و فراهم شدن شرايط براى حكومت ايشان از سوى مردم، صبر و شكيبايى نمودند. حضرت در خطبه‏ى شقشقيه حال خويش را اين‏گونه بيان مى‏كند:
«... ديدم كه در آن‏هنگام جز خانواده‏ام ياور و پشتيبانى ندارم و دريغم آمد از اين‏كه مرگ ايشان را فراگيرد. از اين‏رو چشم بر هم نهادم و صبر پيشه‏كردم در حالى‏كه گويا خاشاك در چشم داشتم و آب دهان را از شدت خشم جرعه جرعه فرو بردم در حالى‏كه گويا استخوان در گلو داشتم.»
از امام‏محمدباقرعليه السلام سوال شد كه مردم مى‏گويند اگر حق با على بود چه چيز او را از اقدام عليه غاصبان حقش بازداشت؟ ايشان فرمودند:
«... آن زمان كه دشمن، حق على عليه السلام را ستاند، او يارانى نداشت تا با پشتيبانى آنان حق خويش را بازستاند. ... در آن هنگام جز سه نفر از مومنان كه مردانه جانب على را گرفتند، كسى با او نبود.» [2]
بزرگ‏ترين خطرى كه در آن روزگار پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم امت اسلام را تهديد مى‏كرد آن بود كه ياران و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به روى يكديگر شمشير بكشند. پس حكومت دو روزه‏ى دنيا در نظر اميرالمؤمنين عليه السلام ارزش آن را نداشت كه در مقابل، اصل اسلام به مخاطره افتد و مسير امامت از بين برود.
حضرت على عليه السلام در بيان توصيه و سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايند:
«من دو مأموريت مهم داشتم، نخست آن‏كه در آن گير و دار پريشان و اوضاع نابسامان، به تغسيل و تكفين پيكر پاك پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بپردازم و او را آماده كنم و ديگر آن‏كه به جمع‏آورى قرآن، كه عهد و پيمان جاودانه‏ى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با امت بود بپردازم.»[3]
اميرالمؤمنين عليه السلام پس از انجام اين دو مهم، به مسجد آمده، در ميان جمعى زياد از مردم آخرين حجت را به آنان تمام كردند. ايشان با بيان خطبه‏اى قهار، به مردم نهيب‏زده، فرمودند كه آنان فريب خورده، روى از حق برگرفتند و از راه هدايت به سوى تاريكى و ضلالت روى آورده‏اند.
«... اى مردم! آيا نشنيديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره‏ى من فرمود:
نسبت على به من مانند نسبت هارون به موسى است، مگر اين‏كه پس از من پيامبرى نيست. ... و اين كه در غدير خم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست. در همين روز خداى عز و جل چنين نازل كرد:
امروز دينتان را كامل‏كردم، نعمت را بر شما تمام ساختم و چنين اسلامى را به عنوان دين برايتان پسنديدم!»[4]
و اين چنين امام در مقام اتمام حجت به جامعه‏ى‏مسلمان آن روز آنان را از نيرنگ حاكمان غاصب مطلع ساختند و حقيقت را آشكار نمودند. از آن پس بود كه ايشان خانه‏نشينى اختيار كرده، ديگر در جهت يارى خواستن از اصحاب اقدامى نكردند.
از طرف ديگر در كنار اين سكوت، فرياد دادخواهى حضرت زهرا سلام الله علیها براى رسوا نمودن نفاق و اتمام حجت با مردم و اظهار غضب ايشان از خلفا بوده‏است.
فاطمه‏ى‏ زهرا سلام الله علیها به اين وسيله ضمن اعلان غاصبانه بودن حكومت خلفا بنيان‏هاى فكرى مكتب آنان را ويران كرده، از اساس باطل اعلام نمودند. به موجب نقل‏هاى متواتر كه در منابع معتبر تاريخ و حديث به ثبت رسيده است، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بر غاصبان حكومت خشم گرفتند و از آنان روى برتافتند و فرمودند:
«خدايا من تو را شاهدمى‏گيرم، اى حاضران شما هم شاهد باشيد كه اين دو نفر در حياتم و هنگام مرگم مرا اذيت و آزار نمودند. من شكايت اين دو را به تو و پيامبرت مى‏نمايم. به خدا قسم از اين دو راضى نمى‏شوم. با آنان سخن نمى‏گويم تا پدرم را ملاقات كنم و آن‏چه كرده‏اند را به او خبردهم و او درباره‏ى شما حكم مى‏كند. به خدا قسم در هر نمازى كه بخوانم بر آنان نفرين مى‏كنم.[5]
در باب حرمت آزار دختررسول خدا سلام الله علیها رواياتى زياد از منابع شيعه و سنى نقل شده‏است:
«فاطمه پاره‏ى‏تن من است، هر كس او را به خشم‏آورد، مرا به‏خشم‏آورده‏است.»[6]
اگر به سفارش رسول‏خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين‏باره دقت شود، مى‏توان گفت آنانى كه هر يك به طريقى موجبات آزار روحى و جسمى حضرت‏زهرا سلام الله علیها را فراهم آوردند و ايشان را غضبناك ساختند به موجب كلام خداوند در دنيا و آخرت ملعون به لعنت خداوند بوده، به عذابى خواركننده محكوم هستند.
«اِنَّ الَّذينَ يُوذونَ اللهَ و رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فيِ الدُّنيا والاخِرَةِ و اَعدَّ لَهُم عَذاباً مُهيناً »[7]
بنابر اين به حكم عقل و شرع آزاردهندگان بر فاطمه‏ى‏ زهرا سلام الله علیها شايستگى امر هدايت و سرپرستى مسلمين را ندارند.
و اكنون ما نيز خداوند حكيم با ارسال رسل و استقرار حجتش در زمين در هر عصرى بر هر يك مسئوليتى خطير قرار داد . يكى را مامور به سكوت و ديگرى را به قيام ، يكى را به حضور و ظهور در جامعه و آخرين آنان را بر اساس حكمت و مصلحت از ديدگان غايب نمود و او را مامور به تحمل تمامى مصائبى كرد كه در اين دوران به او مى رسد . و در اين جلوه‏هاى گوناگون، آنان تسليم بودن و رضايت را به ما آموختند . پس ما نيز در مقام شيعه امام زمان ارواحنا له الفداء مامور به امر به معارف دينى و نهى از بدى‏ها و زشتى‏ها هستيم.
«فَالحَقُّ ما رَضَيتّموهُ والباطِلُ ما سَخَطتُموهُ» [8]
پس حق همان است كه شما پسنديده ايد و باطل همان است كه مورد غضب و ناخشنودى شماست‏
واكنون ما نيز در مقام مواليان آن حضرت مسئوليت دفاع از حريم ولايت و امامت را به دوش مى كشيم، گرچه مامور به صبر بر غيبت امام زمان ارواحنا له الفداء هستيم، اما در مكتب انتظار مى آموزيم كه با احياى امر به معروف و نهى از منكر بايد جامعه را براى قدوم مباركش مهيا كنيم.
[1] افق‏هاى تيره‏ى تاريخ به نقل از كتاب سليم ، ص‏664.
[2] تفسير عياشى ، ج‏2 ، ص‏56.
[3] كتاب‏الخصال ، ج‏2 ، ص‏371.
[4] خطبه‏ى وسيله.
[5] دانشنامه‏ى حضرت زهرا عليها السلام، به نقل از بحار ، ج‏43 ، ص‏197.
[6] صحيح بخارى ، ج‏37 ، ص‏34 ، كنزالعمال ، ج‏6 ، ص‏26.
[7] احزاب/57
[8] زيارت آل يس‏
سكوت على‏عليه السلام در كنار فرياد فاطمه سلام الله علیها ...


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته