سال :
دل نوشته
و اینک میدان کارزار است و علی اکبر
... صدایی به گوش می رسد . روزگار غریبی است ; خلاصه غربت کربلا، حسین، نقطه اوج بشریت، علی اکبر (ع) را تماشا می کند . علی اکبر (ع) خلاصه غیرت علوی و شجاعت هاشمی، شمشیر بر کمر بسته، آفتاب از همیشه داغتر و روز از همیشه طولانی تر . قصه عجیبی است، سی هزار لشکر و یک علی اکبر . پدر عشق و آفتاب را ببین . عجیب تو را می کاود . آخر تو انتهای نگاه اویی . در تو پرواز عشق را می بیند و خلاصه کودکی اش را که با حسن . سوار بر دوش جدش می شد، آخر تو شباهتی عجیب به جدش رسول الله داری .
منبع: دیدار آشنا، ش 46-45
شعر
یک جهان داغ هم از داغ جوان بدتر نیست
خبر مرگ ز چشم نگران بدتر نیست
یک جهان داغ هم از داغ جوان بدتر نیست

پدر پیر پسر مرده به مردن راضیست
بی عصا هر که زمین خورده از آن بدتر نیست

چقدر بر پدر پیر علی خندیدند
زخم شمشیر هم از زخم زبان بدتر نیست

هیچ جان کندنی از پاشنه بر خاک زدن
با لب تشنه دم دادن جان بدتر نیست

تازه بر تن زرهی داشت چنین پاشیدست!
حدسم اینست سه شعبه ز سنان بدتر نیست

دیدن این همه زخم و تنی ارباً ارباً
از تماشای زنی ضجه زنان بدتر نیست

بی برادر شدن زینب از اینجا شد پس
یک جهان داغ هم از داغ جوان بدتر نیست
علی ناظمی
داستان
نحوه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام براساس نقل شیخ مفید
على بن الحسين به میدان نبرد آمد. مادرش ليلى دختر ابى قرة بن عروة بن مسعود ثقفى بود و از زيباترين مردم آن زمان بود، او حمله می کرد و مي گفت: منم على فرزند حسين بن على، به خانه خدا سوگند ما سزاوارتر به پيغمبر هستيم. به خدا سوگند پسر زنا زاده درباره ما حكومت نخواهد كرد، با شمشير شما را مي زنم و از پدر خويش دفاع مي كنم. شمشير مي زنم! شمشير زدن جوانى هاشمى و قرشى.
او چندین بار چنين حمله کرد، مردم كوفه از كشتن او خوددارى مي كردند، مرة بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب به گردن من باشد اگر اين جوان بر من بگذرد و این چنين حمله کند و من داغ مرگش را بر دل پدرش نگذارم، پس همچنان كه حمله می کرد، مرة بن منقذ سر راه او را گرفت و با نيزه او را زد. آن جناب به زمين افتاده، و آن مردم بی شرم دور او را گرفتند، او را احاطه کردند و با شمشيرهاى خود پاره پاره ‏اش كردند، امام حسين علیه السلام آمد تا بر بالای سر جوان ايستاده فرمود: اى پسرم خدا بكشد مردمى كه تو را كشتنند. چه قدر اين مردم بر خدا و بر دريدن حرمت رسول خدا بی باک شده اند و اشك از ديدگان مبارکش سرازير شد، سپس فرمود: پس از تو خاك بر سر دنيا. در اين حال زينب کبری خواهر امام حسین علیه السلام از خيمه بيرون دويده فرياد مي زد: اى برادرم و اى فرزند برادرم. و با سرعت آمد تا خود را به روى آن جوان انداخت، امام حسین علیه السلام خواهر را بلند كرده او را به خيمه بازگرداند، و به جوانان خود فرياد زد: برادرتان را برداريد، پس جوانان آمده او را برداشتند و جلوى خيمه ای كه مقابل آن می جنگیدند بر زمين نهادند.
منبع: الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج‏2، ص: 107
گلواژه
کربلا؛ مشهد شهیدان
حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آنها نمی رسند.
تهذیب، ج 6، ص 73 / بحار، ج 98، ص 116
آرام جانم آهسته رو
آرام جانم آهسته رو
. . . . سخت ترین لحظه ای را تجسم می کنم . می دانم تو خود نیز می دانی، روزگار هم تعجب می کند و می نالد . همه چشم ها تو را می کاوند . حسین علیه السلام در چشمانت خلاصه شده است، مادر آبی ات لیلا تو را به تماشا نشسته است و حال تو در چشمان جدت نشسته ای . نمی دانم رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمه علیها السلام و علی (ع) تو را از کدامین پنجره بهشت تماشا می کنند؟ صدای چکاچک شمشیر، میدان را پر کرده است . کربلا صحنه شهامت تو شده است . ملائک راه باز کرده اند و تو را تماشا می کنند . صحنه بر می گردد . ناگهان دست پلید «منقذ بن جره بلدی » ، ضربه ای بر سرت که بوسه گاه حسین (ع) و لیلا بود، وارد می کند . نمی دانم چه شده است؟ بغض آسمان می ترکد . چگونه مرداب به خود اجازه می دهد که با دریا رویارو شود . دست های بلندت قهرمان، برگردن اسب حلقه می شود . نمی دانم چه شده است؟ دیگر چاهی برای گریستن پیدا نمی شود . مولا می رود و آسمان می غرد مولا می رود و زمین می لرزد . امیر کاروان می آید و آسمان خجل می شود . چشم حیرت روزگار هم این چنین فراموشی را به خود ندیده است و حال روح تو از میان بال های ملائک تا ملکوت رفته است . تو از جنس آسمان بودی . رفتی و راهت آغاز شد . خورشید بر ماه سجده می کند، پدر چگونه داغ پسر را می تواند تحمل کند . . . . .
علی اکبرم، دعایم کن! مرا تنها نگذار! مرا رها نکن! روزگاری خواهد آمد و سبز پوشی که دستان مرا به دامن تو برساند . سراپای وجودم پر از انقلاب است . تاب ماندن ندارم . مرا به دنیای خودم بر نگردان . دست هایم را در دستان مولایت بگذار . من با او زائرت خواهم شد، من تا صبح ظهور، مصیبت تو را می گریم که خلاصه حسینی هستی .
سپیده صبح دمیده است و صدای باد، همراه با زمزمه زیارت عاشورا در لابه لای خارها می پیچد . مردی مهربان، با فانوسی روشن و مشکی آب دور می شود ... حالا اینجا تکیه «علی اکبر» (ع) است و فانوس و آب ...

منبع: دیدار آشنا - اسفند و فروردین -1382، ش 46-45
کتاب
بدرقه جان
کتاب حاضر ابعاد مختلف زندگی حضرت علی اکبر (ع) را مورد بررسی قرار داده است. در این کتاب علاوه بر آشنایی با نام، القاب و کنیه حضرت؛ با وجهه ی اجتماعی و سیاسی ایشان آشنا می شویم. همچنین در خصوص نقش های مختلف حضرت علی اکبر در طول دوران زندگی تا واقعه جانگداز عاشورا نیز مباحثی مطرح شده است. عنوان برخی از فصل های کتاب به شرح زیر است:
دیدگاه موّرخین پیرامون حضور لیلی در کربلا؛ ویژگی های حضرت علی اکبرعلیه السلام؛ شباهت حضرت علی اکبرعلیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه وآله؛ توضیحی پیرامون صفت ناری القُری؛ حضرت علی اکبرعلیه السلام وارث دو شجاعت؛ حضرت علی اکبرعلیه السلام فارس میدان نبرد؛ حضرت علی اکبرعلیه السلام و چند مأموریت؛ حضرت علی اکبرعلیه السلام مؤذّن کربلا؛ جایگاه سیاسی - اجتماعی حضرت علی اکبرعلیه السلام؛ اغراض و اهداف معاویه بن ابی سفیان؛ حضرت علی اکبرعلیه السلام به سوی فرات؛ حضرت علی اکبرعلیه السلام در شب عاشورا و . . . .

بدرقه جان: سیری در زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام
گردآورنده: واحد پژوهش انتشارات مسجد مقدس جمکران
انتشارات: مسجد مقدس جمکران قم: 1388
آیات آسمانی
آیا حضرت علی اکبر در زمان واقعه کربلا، دارای زن و فرزند بودند؟
1. در زیارتی که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) درباره حضرت علی اکبر (ع) نقل کرده، عباراتی وجود دارد که نشان دهنده این است که علی اکبر (ع) دارای فرزند بوده است؛ مانند این فراز:«...صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا...». [1] و یا: « صلى الله علیک و على عترتک و أهل بیتک و آبائک و أبنائک و أمهاتک الأخیار الأبرار الذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»؛ که در این زمینه باید گفت: گرچه فراز اول را به تنهایی نمی توان دلیل قانع کننده ای برای اثبات وجود فرزندی برای ایشان دانست، اما فراز دوم قطعا نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) دارای خانواده و فرزندانی بوده است؛ زیرا کلمه «ابنائک» جمع است و نیز کلمه «عترتک» که عترت هرکسی ذرّیه و فرزندان او محسوب می شود.
2. بزنطى می گوید: از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: آیا کسی می تواند با زن و با کنیزى که از پدرش فرزند دار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالى ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد (ع) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن (ع) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد... .امام در پاسخ فرمود: این طور که گفتى نیست؛ امام سجاد (ع) با دختر امام حسن (ع) ازدواج کرد و نیز با ام ولد (کنیزِ صاحب فرزند) برادرش على بن الحسین که در کربلا کشته شد، نیز ازدواج نمود. [2]
از جهت سندی، شخصیت های موجود در سند این روایت ثقه هستند [3] و از لحاظ محتوا این روایت نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) فرزندی از یک کنیز داشته است.
پس، طبق بیان فوق، حضرت علی اکبر (ع) دارای همسر و فرزند بوده، امّا با تحقیقی که انجام شد به نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت دست نیافتیم.
پی نوشت:
[1] ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 240، انتشارات مرتضویه، نجف، 1356ق.
[2] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 46، ص 163 و 164، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[3] در سند این روایت، ابن عیسی معروف به ابی عقیل عمانی و بزنطی قرار دارند که هر دو ثقه هستند و به روایاتشان اعتماد می شود. (ابن أبی عقیل العمانی، الحسن بن علی بن أبی عقیل الحذّاء، حیاة ابن ابی عقیل و فقهه، ص 18، مرکز معجم فقهی‏، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طوسی، أبو جعفر محمد بن الحسن،‏ الفهرست، ص 54 و 194، المکتبة الرضویة، نجف اشرف؛ خوئی، سید أبو القاسم، ‏معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 25 – 27؛ عده ای از دانشمندان، تأریخ الفقهاء و الرواة، الوسائل، ج 30، ص 309، جمع آوری شده از برنامه های جامع فقه اهل بیت مؤسسات تحقیقات کامپیوتری نور، قم).