سال :
دل نوشته
از نسل آبی آسمان
ذیقعده، تمام قاصدک ‏های خوش خبرش را پرواز داده است.
یازده خورشید را به غروب سرخ نشانده، یازده روز را صبورانه در شب به انتظار نشسته است.
طاق زیبایی را به هزاران ستاره، آذین بسته، تا آسمان و زمین را در جشن ولادت خورشید، میهمان کند.
حضرت موسی بن جعفر بر باغ بی‏خزان خدا ایستاده است تا میوه ‏های سعادت بچیند؛ تا با ظهور خورشید هشتم، کهکشان امامت را به آغوش امین او بسپارد.
تا جاده ‏های پاکی را در طهارت و عصمت رضایش، امتداد دهد.
تا از نسل آبی آسمان، آسمانی‏ ترین هدیه را به زمین ببخشد.
نویسنده: حورا طوسی
شعر
جانان آمده
یازده بگذشته از ذیقعده جانان آمده
بر تن موسای کاظم گوییا جان آمده

شهر پیغمبر مدینه نور افشانی شده
در شب تاریک شیعه مهر رخشان آمده

آمده زیبا پسر از نسل پاک مرتضی
جانشین حضرت کاظم به میدان آمده

درزمین وآسمان جشن وطرب بر پا شده
نجمه را دُر گهر باری به دامان آمده

شیعیان را آمده مولای هشتم در وجود
عالم آل پیمبر روح ایمان آمده

نام او باشد علی وکنیه اش باشد رضا
در خزان شیعه امید بهاران آمده

از مدینه آفتاب شرق ایران سرزده
افتخاری در جهان ازبهر ایران آمده

بر کریمان آمده مولا و ارباب کرم
ای گدایان مژده سلطان خراسان آمده

آمده سکنی گزیند در دژ توحید او
اصل آغازین دین را شرط ومیزان آمده

آهوان را نیست باکی دیگر از صیادها
ضامن پرمهر آهوی بیابان آمده

شاعر: اسماعیل تقوایی
داستان
میهمان نوازی امام رضا (ع)
مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید.»
امام رضا علیه السلام فرمودند: «خوش آمدی!»
«ببخشید که دیروقت رسیدم. بی پناه بودن مرا مجبورکرد که دراین وقت شب، مزاحم شما شوم.»
امام لبخندی زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده ای میهمان دوست هستیم.»
در این هنگام روغن چراغ گردسوز فرونشست و شعله اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمنده ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمی انداختم.»
امام در حالی که با تکه پارچه ای، روغن را از دستش پاک می کرد، فرمودند: «ما خانواده ای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم.»
گلواژه
حدیث
امام رضا (ع) می فرمایند:
منتظرین گداخته می شوند، همان گونه که طلا در کوره گداخته می شود، و مانند طلای ناب از ناخالصی پاک می شوند.
منبع: الارشاد، ص 339
آیات آسمانی
تو امامى...
تو امامى!
هستى با تو قيام مى كند
درختان به تو اقتدا مى كنند
كائنات به نماز تو ايستاده
و مهربانى
تكبيرگوى توست
عشق
به نماز تو
قامت بسته است
و در اين نماز
هر كس مأموم تو نيست
(مأمون) است!
درست نيست
شكسته است.
تاريخ چون به تو مى رسد
طواف مى كند.
کتاب
دخیل عشق
«دخیل عشق» عنوان رمانی است که در آن به داستان رضا یکی از جانبازان جنگ تحمیلی و دختری به نام صبوره، از امدادگران جبهه و پرستار آسایشگاه جانبازان، پرداخته می شود. پس از مجروحیت رضا، پدر او نمی تواند با این مسأله کنار بیاید، آنها را ترک می کند و رضا با مادرش زندگی می کند و پس از مرگ مادر نیز به آسایشگاه منتقل می شود. صبوره نیز در نوجوانی در جبهه حضور داشته و پس از جنگ در آسایشگاه خدمت و نذر می کند که با یک جانباز ازدواج کند. او به رضا علاقه مند می شود اما حیا مانع از ابراز این عشق می شود. .....
این رمان به ماجرای این عشق و نحوه برآورده شدن خواسته صبوره و عنایت امام رضا (ع) می پردازد.

دخیل عشق
نویسنده: مریم بصیری
انتشارات جمکران/ و عصر داستان
مهدویت
حق با او و در دست اوست
امام رضا علیه السلام می فرمایند:
او چون ظاهر شود، زمين به نور پروردگار نوراني گردد. ترازوي عدالت در ميان مردم قرار دهد. ديگر احدي به ديگري ستم نمي کند، زمين زير پايش طي مي شود و براي او سايه نمي باشد.
براي او منادي غيبي از آسمان ندا مي کند و همه ي مردم روي زمين آن ندا را مي شنوند که آنها را به سوي او دعوت مي کند و مي گويد:
آگاه باشيد که حجت خدا در کنار خانه ي خدا ظاهر شده است، از او پيروي کنيد که حق با او و در دست اوست.

منبع: کمال الدين، ص372