سال :
دل نوشته
از زبان مدینه
مرا دریاب، مرا که این چنین در غم جانکاه تو سوگوارم. مرا دریاب که تلخیِ بی تو به صبح رساندنِ این شب سنگین را نمی توانم که بنوشم.
من از بهت جاده ها و خیابان هایم شرم دارم؛ از سنگینی سکوت غمبار کوچه هایم به اضطراب افتاده ام.
مرا دریاب مولا؛ وگرنه، سنگ روی سنگ در زمین سوگوارم بند نخواهد شد.
چگونه باور کنم که دیگر قدم های نوازشگر تو را بر خاک خویشتن احساس نمی کنم؟
چگونه باور کنم که دیگر عطر صدای تو در هوای سحرهایم نخواهد پیچید؟
آن گاه که تو تبعید شدی، در هجوم اضطراب و پریشانی، بارها و بارها لحظات را مرور کردم و به جان، خواستار ناز قدم هایت شدم... و تو آمدی، حال چگونه باور کنم که برای همیشه از دیدار تو محروم می شوم و نگاه مهربان تو را بر کوچه باغ های دلم احساس نمی کنم؟
چگونه بی وجود تو زنده باشم و یتیم؟ من در پرتو آفتاب دانش تو می بالیدم و با تو به قله عرفان صعود می کردم، از جلسات علمی تو به نشاط می آمدم و روحم را در نگاه تو غسل می دادم؛ به حلقه های چند نفره شاگردانت خو گرفته بودم، به شهرهای دیگر فخر می فروختم؛ از مناظره ها و گشایش درهای علم به دست تو، لذت می بردم.
آن گاه که دانشگاه بزرگ اسلامی از زمین من سر برآورد، جشن شادمانی گرفتم و همه ستاره ها را به جهان خودم دعوت کردم؛ یاد و نام تو را بارها و بارها به شیرینی زمزمه کردم، و از این که دیگر کسی جرأت نمی کرد جدّ تو را نفرین کند، سجده شکر به جا آوردم؛ به خاطر آزادی نقل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله ، بارها شادی کردم. روزی که فدک به تو برگردانده شد، شادی من به فلک رسید... .
حال باید بنشینم و تمام آسمان ها را بنگرم تا باور کنم که باز آن روزهای غم انگیز به کوچه هایم پا گذاشته است؟

مرا دریاب مولا، مرا دریاب...
نویسنده: علی لطیفی
شعر
یادگار عصر عاشورا
ای شاهد خون شهیدانی که می گویند
صاحب عزای عید قربانی که می گویند

می آیی از رزم جوانان بنی هاشم
از عزم اکبر سوی میدانی که می گویند

از خیمه گاه عشق می آیی،چه می خواهند؟
اهل حرم،با هر عموجانی که می گویند

آن کودکان تشنه آیا آب می نوشند
از کاسه ی لبریز دستانی که می گویند؟

بر ما تلاوت می کنی آیات باران را
ای وارث لبهای عطشانی که می گویند...

بر ما تلاوت می کنی از لحظه هایی که
بر نیزه قرآن خوانده قرآنی که می گویند

بر ما تلاوت می کنی از خون و از خاکِ
پوشیده از اجساد عریانی که می گویند

ای یادگار عصر عاشورای شصت و یک
ای زخمیِ خار مغیلانی که می گویند

همچون پدر بالای منبر خطبه می خوانی
با شور مردان رجز خوانی که می گویند

حالا بقیع است و مزار بی چراغِ تو
دنباله ی شام غریبانی که می گویند

شاعر: اعظم سعادت ‎مند
داستان
شیعه کیست؟
ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم فدایت شوم شیعه در محیطى که ما زندگى مى کنیم بسیار زیاد است.
امام علیه السلام فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیکوکار از خطا کار در مى گذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر همکارى و برادرى دارند؟
عرض کردم : نه.
حضرت فرمود: آنها شیعه نیستند شیعه کسى است که این کارها را انجام دهد.
گلواژه
حدیث
امام باقر (ع):
بر شما باد به پرهيزكاري و كوشش و راستگويي، و پرداخت امانت به كسي كه شما را بر آن امين دانسته است، چه آن شخص، نيك باشد يا بد.
منبع: بحارالانوار، ج 75، ص 179
آیات آسمانی
فرصت طلایی گنبد
پهنه تلخِ فراق، چشمانِ ناشکیبِ دنیا را پُر کرده است.
لب ها می لرزند تا مگر گوشه ای از کلمات سوزان درون را بیرون بریزند.
چشم ها می گریند؛ بلکه از دریای غم های سینه، کاسته شود.
... و حقیقتِ بهشت، چقدر به اشک های ما نزدیک شده است!
مدینه هم با بقیع هایی که از شعرهایِ ماه می تراود، هم ناله شده است.
تمامِ دو بیتی هایِ بر زبان نیامده، مهمانِ این فراقِ جانسوزند.
فرازهایِ غنیِ مفاتیح، داغدارِ این غیابِ جانْکاهند.
غروب، گویا سوگند یاد کرده که ما را تا همیشه به یادِ این هجرِ گلگون بیندازد.
و فرصت ها از بقیع می گویند و طلایی می شوند؛ مثل گنبدی که آنجا نیست. خاک بقیع، همیشه در رنگِ مظلومیتِ خود مستور بوده است.
شگفتی های خلقت، متعجبند که سینه این خاک، چگونه توانسته است، سینه شکافنده دانش را در بر بگیرد.
آری! گنبدی بزرگ تر از آسمان نیست که رویِ این خاک گذاشته شود. آسمان، مستقیم از صفایِ این خاک توشه برمی دارد.
آسمانِ بقیع می بیند که تسلای خاطر ما، دستانِ عادل خدا و چشمان آینده نگرِ اوست.
مصیبت زدگی اما تا آنجاست که افراشتگی پرچم های عزا در قله هایِ رفیع بندگی، طبع شاعران را به خون نشانده است و کور باد چشمِ فرومایگان که این سیاه جامگی، روشن از پویایی و تعالی ست.
و زیر پوستِ این کلماتِ سیاه پوش، نشانه های ارادت و شفاعت رفته است.
نویسنده: محمد کاظم بدرالدین
کتاب
زندگانی باقر آل محمد علیه ‌السلام؛ گوهر علم: همراه با داستانی پندآموز
کتاب حاضر زندگی نامه ی امام محمد باقر (ع) است که با سبک و بیان جدید پرداخته شده است و ساختاری رمان گونه دارد. نویسنده این کتاب را با دلنوشته ای درباره امام باقر آغاز می کند و در طی بیان زندگی امام داستان هایی از ایشان نیز نقل می کند.

زندگانی باقر آل محمد علیه ‌السلام؛ گوهر علم: همراه با داستانی پندآموز
نویسنده: فاطمه دهکردی
انتشارات کاشف، تهران: 1391
مهدویت
صاحب کیست؟
موسى بن هلال كندى، از عبد الله بن عطا، از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه به آن حضرت عرض كردم:
چرا قيام نمى كنى در حالي كه شيعيان شما در عراق زيادند . . . حضرت فرمود: اى عبد الله بن عطاء، ... به خدا سوگند من صاحب شما نيستم. مى گويد عرض كردم: پس صاحب ما كيست؟ فرمود: نگاه كنيد بينيد چه كسى ولادت او مخفيانه خواهد بود. همان صاحب شما مى باشد اگر هر يك از ما (اهل بيت ) را انگشت نما ساخته يا بر سر زبان ها بيندازيد، باعث مى شويد كه ما يا از ناراحتى بميريم، يا به دست دشمن كشته شويم.
منبع: النعماني : ص 167 ب 10 ح 7