سال :
دل نوشته
ماه منیر بنی هاشم
اَمان نامه باشد يا نباشد دل بايد به حبلُ المتينِ الهي گِره خورده باشد تا مانند عباس براي حسين جان فدايي بي نظير بود.
نَسَب ها و نسبت هاي قومي همه به كناري رفتند وقتي عباس نام خود را در سپاه حسين به عنوان برادري آماده به خدمت براي امام زمانش ثبت كرد.
برادري براي عباس فراتر از نَسَب هاي فاميلي شد كه دل را راضي به فدايي شدن براي امام زمانش كرد و از رضايت حسين به مقام قُرب الهي رسيد.
مولاي من شبيه عباس بودن بهانه اي ست تا من هم كمي به دور از اِنتِساب هاي خِلقَتي و به دور از اهل زمين، به تو نزديك شوم و برايت جانم را قرباني كنم كه امام زمانِ زنده ي من هستي و بايد تو را عاشقانه اطاعت كنم.
شعر
دیگر پسر فــاطمه عبـاس ندارد
سقـای بنی فاطمـه سـردار سپاهم
بودی به صف کرب وبلا پشت و پناهم

ای اهل حرم دست علمدار جدا شد
سقای حرم با دو لـب تشنه فدا شد

گلخــانـه تــوحید گــل یـــاس ندارد
دیگــر پسـر فــاطمه عبـاس ندارد

در علقمه افتاده تن حضرت عباس
زهــراست کنـار بـدن حضرت عباس

ای اهـل حـرم سـر به بیابان بگذارید
دیگر به حـرم حضرت عباس ندارید

افسوس که پیشانی عباس شکسته
در چشم نگهبان حرم تیر نشسته

این دست رشید پسر ام بنین است
بـا پیکر بی سر بدنش روی زمین است

شاعر: غلامرضا سازگار
داستان
شبیه، شبیه، شبیه
شبيه حضرت عباس مي خواست به ميدان برود. ... شبيه شمر با كلاه خود و شمشير و زره، در ميدان جولان مي داد و وقيحانه به قصد خود اعتراف مي كرد. سمت راست ميدان، اهل حرم و سبزپوشان ايستاده اند. و سمت چپ، سرخ پوشان. چقدر نزديك و چقدر دور! مشكل بود تا باور كنم كه اين جا كربلا و امروز عاشورا است؛ ولي شبيه بود!
شبيه حضرت عباس از امام اذن ميدان مي خواست. اما در زمينه شور مي خواند و شبيه عباس با شور پاسخ مي داد؛ اما سرخ پوشان همه خارج از دستگاه و بي تحرير مي خواندند.
من خيلي دلم مي خواست امام را ببينم؛ اما دور بود و چهره اش را خوب نمي ديدم. امام با دست مبارك، بر تن شبيه عباس كفن پوشاند. شبيه عباس برق آسا به قصد آب بر اسب جست. اسب بال گرفت و تماشاگران غوغا كردند......
حضرت عباس به سوي رود فرات اسب مي راند، ولي سرخ پوشان نگذاشتند.
سرخ پوشان چقدر زيادند! سرخ پوشان چقدر بي چهره اند! اما آن ها هم خودشان بودند و واقعيت داشتند. پس چرا نبايد باور كرد؟ وقتي كه تمام رود فرات در يك تشت آب خلاصه مي شود، وقتي كه يك نخلستان در يك شاخه نخل خلاصه مي شود؛ چرا يك انسان نمي تواند حضرت عباس بشود؟
اين جا همه چيز خلاصه بود. اصلا مگر خود عاشورا خلاصه نبود؟
مگر عاشورا خلاصه تاريخ نبود؟ و تاريخ مگر گسترش عاشورا نيست؟ آيا كسي ادعا كرده است كه تشت آب همان رود فرات است؟
به همين نسبت هم آن سوار، خود حضرت عباس است.

بریده ای از داستان «شبیه، شبیه، شبیه» نوشته قیصر امین پور
گلواژه
جَزاکَ الله خیرا ً یا أخی
امام حسین (ع) عصر عاشورا در کنار نهر علقمه، لحظه شهادت حضرت عباس (ع) فرمودند:
برادرم ! خداوند پاداش نیک تو را دهد، تو در راه خدا به طور کامل جهاد کردی.
آیات آسمانی
اسوه ادب و دلاوری
این روز‌ها صدای العطش العطش کودکان کاروان حسین(ع) در صحرای تفتیده کربلا بلند‌تر می ‌شود و تنها امید کودکان تشنه، بازگشت سقای دشت کربلا از فرات است.
تاسوعا است و دلاور کربلا دیگر طاقت تشنگی کودکان حرم را ندارد و بیتابانه سوار بر اسب می‌ شود، نیزه بر دست می‌ گیرد، مشکی بر می ‌دارد و قصد فرات می ‌کند به امید اینکه قطره‌ ای آب بر لبان خشکیده کودکان برساند.
علمدار کربلا به فرات می ‌رسد، مشتی از آب بر می ‌دارد و به لبان خشکیده خود می ‌رساند که ناگهان به یاد تشنگی سید الشهدا و اهل بیتش می ‌افتد، آب را می‌ ریزد و مشکش را پر می کند و از شریعه بیرون می ‌آید.
تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری است. هنوز تاریخ، روشن از کرامت‌ های ابولفضل العباس(ع) است و نام او با ادب و مردانگی همراه است.
علمدار حسین(ع)، سردار آزادگان و بخشش و هدیه‌ ای از خداوند است که در آسمان شرافت درخشید و مظهر فداکاری، گذشت و جانبازی شد.
علی(ع) پدر عباس است، بزرگ مردی که به شجاعت معنایی جدید بخشیده بود. ابوالفضل العباس فرزند این پدر و پرورده مکتبی بود که الگویش علی(ع) است. اینان بزرگ شده میدان‌ های جهاد و خو گرفته به مبارزه و شهادت بودند.
عباس در همه عمر، یک لحظه از برادرش و امامش و مولایش دست نکشید و در اطاعت و خدمت، کوتاهی نکرد.
در تاریخ و از گذشته تاکنون، هیچ برادری نسبت به برادر خود مانند عباس نسبت به سیدالشهدا با صداقت، ایثارگر، فداکار و مطیع و خاضع نبوده است.
السلام علیک یا ساقی العطشان یا اباالفضل (ع)
کتاب
ماه به روایت آه
در این کتاب نویسنده از طریق 12 راوی زندگی و شخصیت قمر بنی هاشم را معرفی می کند. در این کتاب بیشتر به بخش های ناگفته و یا کمتر پرداخته شده ی زندگی حضرت اباالفضل پرداخته است؛ مانند «خانواده مادری، کودکی، ازدواج، فرزندان، برادران، حیطه دانش و معرفت و جایگاه آن حضرت در میان اهل بیت (ع) و مسلمانان آن روزگار»
بخش جالب توجه این کتاب، تاریخ شمسی آن است، نویسنده در این اثر همه وقایع را به تاریخ شمسی روایت کرده و از این طریق خواننده به راحتی می تواند زمان وقایع و فاصله زمانی خود و شخصیت های کتاب را درک کند.

ماه به روایت آه
نویسنده: ابوالفضل زرویی نصرآباد
انتشارات نیستان، 1391
مهدویت
مقام حضرت اباالفضل (ع)
«سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد.» [1]
آورده اند که ...
در روز قیامت رسول خدا صلى الله علیه و آله به امام على علیه السلام مى فرماید: به فاطمه زهرا سلام الله علیه بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى؟ امام علیه السلام پیام رسول خدا صلى الله علیه و آله را به حضرت فاطمه سلام الله علیه ابلاغ مى كند و زهرای مرضیه سلام الله علیه در جواب مى گوید:
«یا امیرالمؤمنین كفانا لاحل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنى العباس»؛ اى امیرمؤمنان، براى ما در مقام شفاعت، دو دست بریده پسرم عباس، كافى است. [2]

پی نوشت:
1-زیارت ناحیه مقدسه
2-معالى السبطین: 1،452