سال :
دل نوشته
نور و لبخند
بهاری تازه در گریبانِ زمان نفس نفس می زند ـ جوانه ها و شکوفه های جاری در شریان تاریخ ـ هوایی منبسط سرشار از نور و لبخند کدام مسیر، به سرانگشتِ تاریخ پیچیده می شود تا چشم های از تحیّر گشوده آسمان به پیشواز آمدنش خاک را به تپش وا دارد؟
ملائک، دست افشان کدام حادثه شگفت اند که گاهواره غرق نورش را در عرش، دست به دست می چرخانند؟
کدام نهر در توازی قدم هایش بر دیواره ها و جداره ها می کوبد؟
کدام خورشیدِ روشن در پیشانیِ میلادِ شکفتنش آسمان و زمین را در نور شناور می سازد؟
دست هایش ستون هفت آسمانند که شکوفه های یقین داده اند.
دریچه های بسته جهل، روبروی نگاهش به سمت آسمانی از معرفت گشوده می شوند و تمام منابر، بوی حکمت می گیرند تا کلمات، بال و پر بگیرند در هوایی گسترده.
می آید و چشم های روشنش می جوشد از بطن آسمان ها و جاری می شود بر گستره خاک لابلای نارنجستان ها، عطر گام هایش می پیچد.
انارستان های دوردست، در سرانگشت هایِ اشارتش روشن و خاموش می شوند و درختان گیسو رها در نسیم می پیچند از اشتیاق آمدنش.
دریچه های آسمان باز می شود تا آبروی زمین، «باقرالعلوم» هرچه روشنایی را با خویش به ارمغان بیاورد. هرچه پروانه بر پیله های هیجان بال می کوبند و در آسمان جاودانگی، پرواز را پر می زنند.
می آید؛ با دستاری از سبز، از جوانه، از رویش، با بهاری شکفته در آستین، با خوشه های سرشار شکوفه در گریبان.
کبوتران رها در کنار چشمه مهتاب، در سرشاری لطفش غبار از بال های پرواز می شویند و بر آستانِ کرامتش بال می گسترند. نفس هایش مردگیِ خاک را به حیات وا می دارد.
می آید؛ هوا بوی پونه های باران خورده می گیرد و هر آن چه روزن، رو به آسمان پر می گیرند و نور را در آغوش می فشارند.
جذبه نگاهش نور است و نور....

نویسنده: حمیده رضایی
شعر
همنام محمد (ص)
امشب شب پیدایش بحر العلوم است
آکنده از شور و شعف، قلب عموم است

خورشید علم از شهر یثرب سر زد امشب
ارض و سما، فریاد شادى بر زد امشب

هنگامه شادى زین العابدین است
میلاد مسعود امام پنجمین است

آمد به دنیا آنکه نامش جاودانى است
روشنگر آیین و راه زندگانى است

آمد به دنیا مظهر یکتاپرستى
احیاگر دین خدا در ملک هستى

آمد به دنیا تشنه جام محمد (ص)
همفکر و هم ‌آیین و همنام محمد (ص)

از کوشش او دین حق پاینده گردد
از دانش او علم و دانش زنده گردد

احمد به وصفش با على تفسیر گوید
زهرا ز یمن مقدمش تکبیر گوید
شاعر: هاشم وفایی
داستان
قضاوت امام محمد باقر(ع) میان دو کبوتر
محمد بن مسلم یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام نقل می کند: روزی خدمت امام باقر علیه السلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ می کردند، و امام باقر علیه السلام ساعتی به آنها پاسخ می گفت، سپس آماده پریدن گشتند، و چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر یک ساعت بر قمری ماده بانگ می کرد، من عرض کردم: قربانت گردم، داستان این پرندگان چه بود؟
فرمود: ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمان بردارتر از انسان ست، این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟
پس هر دو به داوری من راضی گشته و من به قمری نر گفتم: که نسبت به ماده خود ستم کرده ‏ای او تصدیقش کرد.
منبع: اصول کافى
گلواژه
حدیث
امام باقر (ع) می فرماید:
هر کس در هر پنج شنبه سوره مائده تلاوت کند، هیچ گاه ایمانش با شرک آمیخته نمی شود.

منبع: بحارالانوار، ج 92، ص 273.
منبع: بحارالانوار، ج 92، ص 273.
آیات آسمانی
او که می آید...
مدینه، شهر آرزوهای دور و دراز، شهر خاطرات تلخ و شیرین دور و نزدیک، شهر اشهد ان محمد رسول الله و در عین حال، مأمن غریبانه های تاریخ هجری قمری، امروز دارد نفس تازه می کند. دارد تازه می شود این شهر با بشارت میلاد. در دوره ای که سخنان پیامبر را در پستوها پنهان کرده اند و یا به دهان شعله های برافروخته خشم و عناد سپرده اند. در روزگاری که شهر از اختناق و سیاهی، جان به لب آورده و معصومیت دارد تازیانه بی گناهی خود را می خورد. مژده میلاد می آید.
ملائک، آمدن کسی را جار می زنند که هم نام پیامبر است و فرزند دعا و نیایش، ملائک، به شوق آمدنش، سوره نور را در گوش کوچه پس کوچه ها زمزمه می کنند. سلام و درود خدا در کائنات میپیچد؛ به بشارتی که: آری مردم! امروز کسی می آید که جهل شما را به آگاهی می رساند.
او که بیاید، علم به کمال می رسد و شک و گمان، جایش را به یقین می سپارد. او که نامش، ستوده شده کتاب های پیشین است و اصالت اش از دو سو به درخت دیرسال طوبی می رسد و به پیامبری که یک چند در کوچه های این شهر قدم زد و با شما خندید و گریست.
آی مردم! محمد امروز شهر، از افلاک به خاک می آید تا شما را به معراج دانش و بینش ببرد محمد امروز شهر، باقرالعلوم قرن های پس و پیش کائنات است؛ مرد کوچه های بنی هاشم و یاس جا مانده در خاطرات. وارث ناله هایی که در چاه ها و پای درختان خرما بازمانده اند. این مرد، وارث غربت شهر است که امروز مژده آمدنش را در گوش آب و خاک می خوانیم.
نویسنده: رقیه ندیری
کتاب
امام باقر علیه السلام از دیدگاه اهل سنت
کتاب حاضر که پژوهشی از سوی مرکز پژوهش های صدا و سیماست، تلاش دارد با تبيين سيره و زندگاني امام باقر عليه السلام از ديدگاه منابع و علماي اهل سنت، رسانه ملي را در معرض اسوه‌ هاي مشترك ميان مسلمانان ياري رساند.
این کتاب در شش فصل به قرار زیر تنظیم شده است: فصل اول: مروری بر زندگی امام محمدباقر علیه السلام از ولادت تا شهادت؛ فصل دوم: فعالیت های سیاسی امام باقر علیه السلام؛ فصل سوم: فعالیت های فرهنگی امام باقر علیه السلام و مواضع آن حضرت؛ فصل چهارم: سجایا و مکارم اخلاقی امام باقر علیه السلام؛ فصل پنجم: امام باقر علیه السلام در سخنان دانشمندان اهل سنت؛ فصل ششم: سخنان امام باقر علیه السلام در منابع اهل سنت.

امام باقر علیه السلام از دیدگاه اهل سنت
نویسنده: رمضان قوامی دربندی
انتشارات: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مرکز پژوهش ‌هاي اسلامي: قم: 1392
مهدویت
مهدویت در کلام امام باقر (ع)
«ابوحمزه ثمالي» آورده است که، در يکي از روزها در محضر درس امام باقر عليه ‏السلام بودم، هنگامي که حاضران رفتند امام فرمود:
اباحمزه! از رخدادهايي که خداوند وقوع آن را قطعي ساخته است قيام «قائم» ماست.
هر کس در آنچه مي‏گويم ترديد کند با حال کفر به خدا، او را ملاقات خواهد کرد. آنگاه افزود: پدرم و مادرم فداي وجود گرانمايه او باد که همنام و هم کنيه من است هفتمين امام پس از من.
پدرم فداي کسي باد که زمين را لبريز از عدل و داد مي‏کند همانگونه که به هنگامه‏ي ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.
اباحمزه! هر کس سعادت ديدار او را داشت و همانگونه که به پيامبر و علي عليه ‏السلام سلام و درود مي‏گويد بر آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گرديد، بهشت بر او واجب مي‏گردد و هر کس به آن وجود گرانمايه سلام نگفت، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جاي خواهد داد و چه بدجايي است جايگاه ستمکاران.

منبع: بحارالانوار، ج 24، ص 241