سال :
دل نوشته
قصیده ‌اي به بلندای عباس
گهواره مولودِ امروز تنها به سمت کربلا تکان می خورد.
تمام آب‌ هایي که شرمنده دست ‌هاي ‌تو اَند، اشک ‌هاي پدرت می باشند که از دل چاه جوشیده‌ اند.
تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد.
بیعت با دست ‌هاي تو، بیعت با دستان خداست.
دست‌ هایت را در راه عشق دادی تا آغوشت به قدر تمام جهان لایتناهی شود.
درهای بهشت را دستان تو بر روی ما خواهند گشود.
از روزی که تو آمده ‌اى، دیگر هیچ چشمی زیبایی ماه آسمان را باور ندارد.
خداوند ابتدا تو را آفرید و سپس ماه را شبیه تو… .
تو ماه، ماه بنی‌ هاشمی که دختر خورشید همان اولیه پذیرفته بود مادری ‌ات را
دست ‌هاي تو از همان آغاز تولد، رنگ و بوی ذوالفقار داشتند.
هنوز که هنوز هست، نماد کربلا، یک جفت دست سرخ هست که از آن سوی تاریخ برای ما دست تکان می دهد.
قصیده ‌اي به بلندای عباس، تنها در دامن زنی که غزل ‌سرای بی‌ بدیل عرب بود، می ‌توانست سروده شود.
هلال شعبان چشم دوخته ‌هست به بدری که از منزل علی سر زده.
امروز، روز میلاد جوانمردی هست.
تو آمده ‌اى؛ یعنی حیدری دیگر متولد شده.
امروز که آمده ‌اى، فاطمه اولین کسی هست که میلادت را شکر می گوید. فردا که می‌ روى، فاطمه پیش از همه ي رفتنت را سوگوار می شود.
پس از میلاد تو دیگر هیچ ‌کس دلواپس کربلا نبود.
شعر
ماه تماشایی
مُرشِدَم گفت كه امروز طرب باید داشت
مثل تسبیح فقط ذكر به لب باید داشت

نرسی پای پیاده نفسی تا معراج
رهرو راهِ خدا مركب شب باید داشت

ای كه سلمان شده و در پی مِنّا شدنی
بر سر سفره ات از یار رطب باید داشت

سائلی بر در این خانه تفاوت دارد
پیش ارباب كرم دست طلب باید داشت

از مقامات ابالفضل چنین دانستم
پیش از هرچه در این راه ادب باید داشت

هركه از سیره ی سقا خبری داشت پرید
هركه از راهِ ادب بال و پری داشت پرید

دل من حرف به اندازه دنیا دارد
هر چه امروز قلم حرف زند جا دارد

چشم طبعم به قد و قامت سروی خورده
كه چنین قامت شعرم قد و بالا دارد

یا الهی به ابالفضل شده مشق شبم
لفظ بی صحبت از دوست چه معنا دارد

بین خورشیدترین های دو عالم امشب
ماهی از راه رسیده كه تماشا دارد
داستان
باب الحوائج
شفای جوانی را می خواست. امام حسین(ع) از سوی خدا به او فرمود: «زمان زندگی و زنده بودن جوان سر آمده است.» گفت: پس عنوان باب الحوائج را از من بردارید. خداوند خواسته اش را اجابت کرد و فرمود: «جوان را شفا می دهیم و لقب باب الحوائج را از عباس(ع) نمی گیریم».

منبع: سپهسالار عشق، احمد لقمانی قم، 1382
گلواژه
اشجع النّاس
امشب از بیت علی بوی گل یاس آمد
بوی عشق و ادب و غیرت و احساس آمد
اشجع النّاس ز صلب شرف الناس آمد
جان بگیرید به ایثار که عباس آمد
آیات آسمانی
مردی که افسانه نیست
پنداری دروغ نیست که بگوییم او مادری دلاور و پاک سرشت به پاکی فرشته ها داشت.
لافی گزاف نیست که بگوییم پدرش علی نام داشت و بردن این نام کافی است تا بدانیم از نسل کیست؟

جنت و رضوان و حور و کوثر، همگی آیت و نشانه ای از خوی اوست. او آبشاری ست که از کوهی استوار چون علی، در طبیعتی چون ام البنین جاری شد و در سرشاری از عطش سوخت. قهرمان نهر علقمه که شمس و قمر از نور جمالش خجل می شوند، افسانه و اساطیر نبود؛ مردی بود که مثل یک عَلَم هیچ وقت بر زمین نماند.
لقب «اَسَدُ الله الْغالِبْ» را چون علی، بر او نهادند تا دوباره حمله های حیدری در میدان ها تکرار شوند و هنوز بعد از این همه سال، زیر نور مهتاب، چهره اش در زلالی آب می لرزد؛ گویی تنها بعد از خدا از آب می ترسد.
مردی که افسانه نیست.

نویسنده: فاطمه بهبهانی
کتاب
العباس ابوالفضل ابن امیرالمؤمنین(ع) سماته و سیرته
کتاب حاضر به زبان عربی است و یکی از منابع کامل درباره زندگی و شخصیت حضرت ابالفضل (ع) است. در این اثر درباره ویژگی های شخصی و روحی و سیمای حضرت و سیره ایشان در کنار سه امام ـ پدر و برادران ـ و جایگاه ویژه ایشان در صحنه کربلا سخن گفته شده است. همچنین در این کتاب درباره همسر و فرزندان حضرت به طور مفصل مطالبی ارائه شده است.

العباس ابوالفضل ابن امیرالمؤمنین(ع) سماته و سیرته
نویسنده: محمد رضا حسینی جلالی با مقدمه نورالدین موسوی
انتشارات العتبه العباسیه المقدسه، ۱۴۳۴ قمری
مهدویت
مهدویت
امام زمان (ع) می فرماید:
سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرمؤمنان که با بذل جان خویش فداکارانه و ایثارگرانه از برادرش حسین دفاع کرد و امروز دنیایش را ره توشه ی آخرت ساخت.
او فدایی و نگهبان پرشور برادر بود و در آب رسانی و سقایت حرم، کوشش فراوان کرد و دو دستش در نبرد با دشمن جدا شد.

منبع: زیارت ناحیه مقدسه