سال :
دل نوشته
در هاله ای از نور، آرام آرام پیش می آمدند و زمین زیر پایشان از تواضع، مثل حریر نرم می شد.
عده ای سایه نشین، که همیشه در تاریکی به سر برده بودند، گویی قصد مقابله با نور دارند؛ با صلیب های به ظاهر آراسته، با ناآرامیِ تمام و با گیسوان چلیپایی، بازی می کردند و تمام ذهنشان سرشار از شکّ بود؛ شکّ به آن چه در دست و دلشان بود.
امّا آنان که در هاله ای از نور پیش می آمدند، تبلور وجودشان مثل آب زلال و صداقت حضورشان، مثل خورشید، آشکار بود.
هستی، چنان غرق تماشایشان بود که انگار خداوند، بهشت را به معرض تماشا گذاشته است. تواضع خورشید در آسمان و کُرنش خاک در زمین نشان می داد که آن «پنج تن»، آیینه ی جمال الهی اند؛ برگزیدگان راستین خداوند در زمین. و عنایت الهی، آنان را زیر چتری از حمایت گرفته است. عطر «کسای» حقیقت از وجودشان می تراوید و نگاهشان آکنده از تبسّم مِهربانی بود.
پنج تن، پنج کهکشان و پنج اقیانوس که وجودشان نشانه ی عظمت الهی و سر چشمه ی زلال معرفت است.
چه کسی می تواند به انکار برخیزد؛ وقتی که آدم علیه السلام بگوید: اِلهی یا حَمیدُ بِحَقّ مُحَمّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم ...؟
وقتی که نوح بگوید: ...، وقتی ابراهیم و موسی و عیسی بگوید: ... چه کسی می تواند انکار کند!
محمّد صلی الله علیه و آله وسلم یعنی: قرآن، یعنی: لَوْلاک لَما خَلَقتُ الْاَفْلاک؛ علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام یعنی: محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، یعنی: اِنَما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ اَهْلَ البَیْتِ و یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا.
چه کسی می تواند سخاوت خورشید، شرافت ماه، صداقت آب، کرامتِ درخت و نجابت گل را نادیده بگیرد.؟!
رنگ از رخسار «ابو حارثه» و نصارای نجران پریده بود و لرزش دست هایشان، نشان از ضعف و پشیمانی داشت. نجوایی در ضمیر ناخودآگاه ابو حارثه جریان گرفت او که عطر پیامبران دارد، او که مثل پیامبران می نشیند، او که آسمان و زمین می ستایندش. از آن لحظه که دست هایش بوی قنوت بگیرند، توفان خشم الهی، همه ی دشت ها و کوه ها را متلاشی خواهد کرد. از جا می خیزد و سر بر آستانِ کبریایی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می گذارد: ای ستوده ترین خلقت الهی، ای آسمانی ترین آیینه ی خلقت و ای حقیقت محض! رضای ما، در رضایت تو است و رشته ی جان ما در دست های آسمانی ات.
در دایره ی قسمت، ما نقطه ی تسلیمیم
لطف، آنچه تو اندیشی، حکم، آنچه تو فرمایی

سیدعلی اصغر موسوی
شعر
همگی جمع شدن
همگی جمع شدن
منتظر؛ تا که رسول مدنی
با دو صد قوم و قبیله
و کشیشان مسیح
گرد و خاکی دیدند
مصطفی دست به دستان حسن
فاطمه پشت سرش
و علی پشت سر فاطمه اش
کودکی در بغل احمد بود
گوییا روی زمین جایش نیست
زیر لب زمزمه افتاد: حسین
زینت دوش نبی است
یکی از اهل کلیسا میگفت
وای بر حال شما
که اگر لب بگشایند
دعایی بکنند
آبها خشک شود
همگی برگشتند
زینت دوش نبی
بازهم به کلیسا آمد
آری
اینبار سر دوش….
نیزه بالایش برد
داستان
نامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به اسقف نجران
پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول جهان ، و مراکز مذهبی ، نامه ای به اسقف نجران [1] ( ابو حارثه ) نوشت و طی آن نامه ، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود .به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ( این نامه ای است ) از محمد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران : خدای ابراهیم و یعقوب را حمد و ستایش می کنم ، و شماها را از پرستش « بندگان » به پرستش « خدا » دعوت می نمایم ، شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید ( لااقل ) باید به حکومت اسلامی مالیات ( جزیه ) بپردازید ( که در برابر این مبلغ جزئی از جان و مال شما دفاع می کند ) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود .و برخی از مصادر تاریخی شیعه اضافه می کند که آن حضرت آیه مربوط « سوره آل عمران : 64 » به اهل کتاب را ، که در آن همگی به پرستش خدای یگانه دعوت شده اند نیز نوشت .نمایندگان پیامبر وارد نجران شده ، نامه پیامبر را به اسقف نجران دادند ، وی نامه را با دقت هر چه تمامتر خواند و برای تصمیم ، شورائی مرکب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد ، یکی از افراد طرف مشورت « شرجیل » بود که به عقل و درایت و کاردانی معروفیت کامل داشت ، وی در پاسخ « اسقف » چنین اظهار نمود :
اطلاعات من در مسائل مذهبی بسیار ناچیز است ، بنابراین من حق ابراز نظر ندارم ، و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور می شدید ، من می توانستم راه حلهائی در اختیار شما بگذارم . اما ناچارم مطلبی را تذکر دهم و آن اینکه : ما مکرر از پیشوایان مذهبی خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان « اسماعیل » انتقال خواهد یافت ، و هیچ بعید نیست که محمد که از اولاد اسماعیل است . همان پیغمبر موعود باشد ! [2]

هیئت نمایندگی نجران
شیخ طبرسی و دیگران روایت کرده اند که جمعی از اشراف نصارای نجران، خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و سر کرده ی ایشان سه نفر بودند: یکی عاقب که امیر و صاحب رأی ایشان بود و دیگری عبدالمسیح که در جمیع مشکلات به او پناه می بردند و سوم ابوحارثه که عالم و پیشوای ایشان بود و پادشاهان روم برای او کلیساها ساخته بودند و هدایا و تحفه ها برای او می فرستادند، به سبب وفور علم او نزد ایشان.
پس چون ایشان متوجه خدمت حضرت شدند، ابوحارثه بر استری سوار شد و کُرزُبن عَلقَمه برادر او در پهلوی او می راند، ناگاه استر ابوحارثه به سر درآمد، پس کرز ناسزایی به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت. ابوحارثه گفت: بر تو باد آنچه گفتی.
گفت: چرا ای برادر؟ ابوحارثه گفت: به خدا سوگند که این همان پیغمبری است که ما انتظار او را می کشیدیم. کرز گفت: پس چرا متابعت او نمی کنی؟ گفت: مگر نمی دانی که این گروه نصاری چه کرده اند با ما، ما را بزرگ کردند و صاحب مال کردند و گرامی داشتند و راضی نمی شوند به متابعت او و اگر متابعت او کنیم اینها همه از ما باز می گیرند. پس کرز این سخن در دلش جا کرد تا آنکه به خدمت حضرت رسید و مسلمان شد ایشان در وقت نماز عصر وارد مدینه شدند با جامه های دیبا و حلّه های زیبا، که هیچ یک از گروه عرب با این زینت نیامده بودند. و چون به خدمت حضرت رسیدند سلام کردند، حضرت جواب سلام ایشان نفرمود و با ایشان سخن نگفت. پس رفتند به نزد عثمان و عبدالرحمن بن عوف که با ایشان آشنایی داشتند و گفتند: پیغمبر شما نامه به ما نوشت و ما اجابت او نمودیم و آمدیم، و اکنون جواب سلام ما نمی گوید و با ما به سخن نمی آید. ایشان آنها را به خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند و در آن باب با آن حضرت مذاکره کردند. حضرت فرمود که این جامه های حریر و انگشترهای طلا را از خود دور کنید و به خدمت آن حضرت روید. چون چنین کردند و به خدمت حضرت پیغمبر رفتند و سلام کردند، حضرت جواب سلام ایشان گفت و فرمود که به حقّ آن خداوندی که مرا به راستی فرستاده است که در مرتبه ی اول که به نزد من آمدند، شیطان با ایشان همراه بود و من برای این، جواب سلام ایشان نگفتم. پس در تمام آن روز از حضرت سئوال ها کردند و با حضرت مناظره نمودند.[3]
[1] اسقف معرب کلمه یونانی « اپسکوپ » بمعنی رقیب و ناظر است ، و هم اکنون نشانه یک منصب روحانی مافوق کشیش می باشد .
[2] فروغ ابدیت، ج 2، فصل 57.
[3] منتهی الآمال، جلد 1، صفحه 133.
گلواژه نور
در کتاب عيون اخبار الرّضا درباره مجلس بحثي که مأمون در دربار خود تشکيل داده بود، چنين آمده است که حضرت فرمودند:
خداوند پاکان بندگان خود را در آيه مباهله مشخص ساخته است. اين مزيّتي است که هيچ کس در آن بر اهل بيت پيشي نگرفته و فضيلتي است که هيچ انساني به آن نرسيده و شرفي است که قبل از آن، هيچ کس از آن برخوردار نبوده است.[1]
[1] تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه مباهله.
غربت هزار ساله
حسین در آغوشش، دست حسن در دستش، فاطمه به دنبالش و علی در پشت سرش
محمد را می گویم پیغام آور رهایی و آزادگی در خلقت را
برای اثبات دین بر حقش در زمین به مباهله می رود با اهل بیتش
خانواده اش را همراه خود آورده در این بزم عاشقانه اش با خدا
مولای من! رسول خدا برای اثبات دین آسمانی اش در هستی، عزیزترین انسان های خلقت را به میدان آورده
پنج تن از نورانی ترین و پاک ترین آفریده های خداوند در زمینی کوچک کنار هم ایستاده اند تا خدا را به نامش سوگند بدهند و از خدا بخواهند افراد دروغگو را از رحمت خود دور کند!
یک سمت این صحرا اهل آسمان ایستاده اند و یک سمت آن بازمانده های قوم مسیح
یک سمت خدا روشنگری می کند و یک طرف عقاید تحریف شده
مولاجان! به گمانم اهل زمین یادشان رفته اگر این انسان های برگزیده ی خلقت نبودند خدا دست به آفرینش نمی زد؟
و حال می خواهند دعا کنند خدا رحمتش را از آنان بردارد!
یادشان رفته اگر خدا رحمتش را بر اهل آسمان و زمین ارزانی می دارد به بهانه ی همین شایستگان قوم محمد است
مولاجان! می دانی بازمانده های قوم عیسی که نگاهشان به فاطمه و فرزندانش افتاد دست از لجاجت برداشتند و میدان را به نفع اهل بیت محمد خالی کردند
زیباست وقتی زمان در اختیار صاحب زمانش باشد و عاشقانه به عشق او بگردد و بگذرد
محمد هم صاحب اختیار زمین و زمان بود در مباهله و خدا همه ی هستی را به لبخند اهل بیتش در مباهله بخشید
معرفی کتاب
بررسی تطبیقی مباهله پیامبر با مسیحیان نجران
به گزارش ادیان نیوز به نقل از مهر، کتاب “بررسی تطبیقی مباهله پیامبر با مسیحیان نجران” پیرامون مباهله پیامبر با رهبران مسیحیت ساکن در شبه‌جزیره عربستان، بر سر ماهیت الهی یا غیرالهی حضرت عیسی است که در آخرین سال حیات پیامبر به وقوع پیوسته است. این داستان از نظر اعتقادی و سیاسی، نه‌تنها در همان دوران، بلکه در تاریخ سیاسی آینده اسلام، به‌ویژه در تکوین اعتقادات شیعی، نقش اساسی داشته است و همین نقش باعث شده تا روایات مربوط به آن در آثار راویان سنی و شیعی، به گونه‌های متفاوت نقل شود. از این‌رو نیل به شناختی درست و روشن از این واقعه، بررسی تطبیقی در روایات منقول از طریق دو فرقه شیعه و سنی را نخستین و مهمترین گام می‌نماید و این همان چیزی است که موضوع اصلی کتاب حاضر است. فصل اول این کتاب به پیشینه تاریخی مباهله اختصاص دارد و مؤلف در آن کوشیده است سیمای واقعی این رویداد را به دور از داستان‌پردازیها و تخیل‌پردازیهایی که نزد برخی ناقلان دیده می‌شود، با استفاده از منابع تاریخی هر دو فرقه شیعه و سنی مورد بررسی قرار دهد. فصل دوم به بررسی روایات مربوط به مباهله در منابع اهل سنت اختصاص دارد و فصل سوم نیز به بحث درباره روایات مباهله در منابع شیعی می‌پردازد. بررسی نقش مباهله در مجادلات عقیدتی شیعه موضوع فصل چهارم و چگونگی انجام مباهله و نمونه‌های تاریخی آن موضوع فصل پنجم این کتاب است. در نهایت فصل ششم مشتمل معرفی و نقد چند اثر درباره مباهله است.
آیات آسمانی
آيه مباهله
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ [1]
هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

تفسیر آیه مباهله
خداوند متعال در آیه 61 سوره «آل عمران» به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) دستور مى دهد: «هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسید باز اشخاصی با تو به محاجّه و ستیز برخاستند، از آنها دعوت به مباهله کن و به آنها بگو ما فرزندان خود را دعوت مى کنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت مى نماییم، شما هم زنان خود را و نیز ما از نفوس خود دعوت مى کنیم، شما هم از نفوس خود دعوت کنید، آنگاه مباهله مى کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار مى دهیم.
ناگفته پیدا است منظور از «مباهله» این نیست که این افراد جمع شوند و نفرین کنند و سپس پراکنده گردند; زیرا چنین عملى به خودی خود هیچ گونه تأثیری ندارد، بلکه منظور این است: این دعا و نفرین مؤثر گردد، و با آشکار شدن اثر آن، دروغگویان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبیر دیگر، گرچه در این آیه، به تأثیر و نتیجه مباهله تصریح نشده اما از آنجا که این کار به عنوان «آخرین حربه»، بعد از اثر نکردن «منطق و استدلال»، مورد استفاده قرار گرفته، دلیل بر این است که: تنها دعا نبوده بلکه « اثر خارجی» آن مورد نظر بوده است. [2]

معناي لغوي و اصطلاحي مباهله
مباهله در اصل از «بَهل» به معني رها کردن و برداشتن قيد و بند از چيزي است. اما مباهله به معناي لعنت کردن يکديگر و نفرين کردن است. کيفيت مباهله به اين گونه است که افرادي که درباره مسئله مذهبي مهمي گفتگو دارند در يک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.[3]
[1] سوره آل عمران، آیه 61.
[2] تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه مباهله.
[3] تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه مباهله.

مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
گروهی از سیره نویسان و محدثان و مورخان اسلامی متن مذاکره نمایندگان نجران را با پیامبر نقل کرده اند ، ولی مرحوم سید بن طاووس خصوصیات مذاکره و سرگذشت مباهله را دقیقتر و جامعتر و مبسوطتر از دیگران نقل کرده است ، وی تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب مباهله محمد بن عبدالمطلب شیبانی ، و کتاب عمل ذی الحجه حسن بن اسماعیل نقل کرده است. [1] ولی نقل تمام جزئیات این واقعه بزرگ تاریخی که متأسفانه برخی از سیره نویسان حتی در اشاره به آن کوتاهی نموده اند ، از حوصله این کتاب خارج است ، فقط گوشه ای از مذاکرات آنان را که « حلبی » در سیره خود آورده است در اینجا منعکس می نمائیم .
پیامبر : من شما را به آئین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم سپس آیاتی چند از قرآن برای آن برای آنان خواند .
نمایندگان نجران : اگر منظور از اسلام ایمان به خدای یگانه جهان است ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم .
پیامبر : اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید ، در صورتی که شماها صلیب را می پرستید ، و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند معتقدید ؟
نمایندگان نجران : ما او را خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد ، و بیماران را شفا بخشید ، و از گِل پرنده ای ساخت ، و آنرا به پرواز در آورد ، و تمام این اعمال ، حاکی است که او خدا است !
پیامبر : نه ! او بنده خدا و مخلوق او است که او را در رحم مریم قرار داد . و این قدرت و توانائی را خدا به او داده بود .
یک نفر از نمایندگان : آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینکه با کسی ازدواج کند ، او را به دنیا آورد ، پس ناچار باید پدر او همان ، خدای جهان باشد .
در این موقع فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید :
«إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» [2]
وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود ، بدون اینکه دارای پدری و مادری باشد از خاک آفرید. و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است پس حضرت آدم برای این منصب شایسته تر است زیرا او نه پدر داشت و نه مادر !
نمایندگان نجران : گفتگوهای شما ما را قانع نمی کند ، راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله کنیم ، و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند .
در این موقع پیک وحی نازل گردید و آیه مباهله را آورد و او را مأمور ساخت تا با کسانی که با او به مجادله و محاربه بر می خیزند و زیر بار حق نمی روند ، به مباهله بر خیزد ، و طرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد .[3]
[1] کسانی که می خواهند به تمام خصوصیات این واقعه تاریخی واقف شوند ، به کتاب « اقبال » مرحوم ابن طاووس ص 496 – 513 مراجعه نمایند .
[2] سوره آل عمران، آیه ی 59.
[3] فروغ ابدیت، ج 2، فصل 57.

اعمال روز مباهله
روز بيست و چهارم ذي الحجّه، روز مباهله پيامبر با مسيحيان نجران است که در نزد مسلمانان، اهميت خاصّي دارد؛ چرا که گواه حقانيت و درستي دعوت پيامبر و عظمت شأن اهل بيت مکرّم اوست. در کتاب شريف مفاتيح الجنان، اعمال مخصوصي بدين شرح براي اين روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالايش ظاهر از هر آلودگي و آمادگي براي آرايش جان و صفاي باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابي درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعاي مخصوص اين روز که به دعاي مباهله معروف است و شبيه دعاي سحر ماه رمضان مي باشد.
هم چنين در اين روز خواندن زيارت اميرالمؤمنين به ويژه زيارت جامعه روايت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّي از مولي الموحدين علي عليه السلام که در رکوع نمازش به نيازمند احسان فرمود، سفارش شده است.[1]

بخش هايي از دعاي روز مباهله خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و به من شادي و خرّمي، استقامت و گشايش، عافيت و سلامت و کرامت، روزي پاک و فراوان، و هر نعمت و وسعت که نازل شده يا از آسمان به زمين نازل مي شود، قسمت کن.
خداوندا، اگر گناهان چهره مرا نزد تو فرسوده اند و ميان من و تو حايل شده اند و حالم را نزد تو دگرگون کرده اند، از تو درخواست مي کنم به نور آبرويت که خاموش نشود و به آبروي حبيبت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم و به آبروي وصيّت علّي مرتضي عليه السلام و به حق اوليائت که آنها را برگزيدي که بر محمد و آل محمد درود بفرستي و هر گناه که کرده ام بيامرزي و مرا در باقي مانده عمرم حفاظت کني.
خداوندا، من مطيع توام، پس از من خشنود باش. عملم را ختم به خير کن و ثواب آن را برايم در بهشت مقرّر دار و آنچه خود سزاوار آني براي من انجام ده، اي سزاوار تقوا و آمرزش. رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به رحمت خود به من رحم کن، اي مهربان ترينِ مهربانان.[2]
[1] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.
[2] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.