ام البنين سلام الله علیها در خانه امام علي عليه السلام
مدتي از شهادت فاطمه سلام الله علیها مي گذشت و علي عليه السلام هنوز در فراق «ياس كبود» خود مي سوخت. شكيبايي تنها چاره او بود، ولي فرزندان علي به سرپرست و پرستار نياز داشتند و علي عليه السلام ناچار بود تا همسري برگزيند. نخستين همسر علي عليه السلام پس از فاطمه سلام الله علیها ، اُمامه ـ دختر زينب؛ فرزند رسول خدا ـ بود.[1]
او را فاطمه سلام الله علیها به علي معرفي كرده بود تا پس از شهادتش با او ازدواج كند؛ چون مي دانست او براي فرزندانش، دل سوز خواهد بود. بنابراين، علي عليه السلام پس از شهادت فاطمه سلام الله علیها با دختر خواهر آن حضرت ـ يعني اُمامه ـ ازدواج كرد و وصيت زهرا سلام الله علیها را عملي ساخت.
هر چند علي عليه السلام پس از شهادت زهرا همسران ديگري نيز انتخاب كرد، ولي هميشه در پي همسري بود كه از خاندان شجاعت و غيرت و فضيلت باشد. امام علي عليه السلام اين امر را با برادرش عقيل ـ كه نَسَبْ شناسي ماهر بود ـ در ميان گذاشت. امام از او خواست دختري از طايفه هاي مشهور عرب را برايش برگزيند كه به شجاعت و قهرمان پروري زبانزد باشند تا از او فرزندي رشيد، دلير و باشهامت پديد آيد. عقيل كه انساب عرب را خوب مي شناخت، علي عليه السلام را به خاندان كِلاب راهنمايي كرد و گفت: با ام البنين سلام الله علیها از طايفه كلاب ازدواج كن؛ زيرا در ميان عرب، شجاع تر از پدران وي وجود ندارد.[2]
بي ترديد، تأكيد اميرمؤمنان عليه السلام در انتخاب همسري شجاع و قهرمان پرور دو مطلب اساسي را نشان مي دهد:
نكته اوّل نقش و اهميتي است كه همسر در شكوفايي فرزندان و نظام خانواده بر عهده دارد. ويژگي هاي اخلاقي و ايمان پدر و مادر اگر چه تنها عنصر تشكيل دهنده ويژگي هاي فرزند نيست، ولي بخش مهمّي از تربيت فرزند بدان وابسته است. بر همين اساس، در اسلام ازدواج با افرادي كه داراي بيماري هاي روحي، رواني و جسمي هستند، نهي شده است. در مقابل، ازدواج با دارندگان كمال و آراستگي پيشنهاد شده است.
نكته دوم اين است كه امام عليه السلام با آينده نگري، رويدادهاي آينده را پيش بيني مي كرده است. امام مي دانست كه در حماسه كربلا، حضور فرزندي رشيد در كنار امام حسين عليه السلام و زينب كبري سلام الله علیها براي حمايت از دين خدا ضروري است تا حماسه عاشورا در صفحه تاريخ، ماندگارتر باشد.
او مي بايست از پدري چون اميرمؤمنان عليه السلام و مادري شجاع و مهربان به دنيا آيد؛ مادري كه در ويژگي هاي فردي، نزديك ترين شخص به زهراي اطهر سلام الله علیها باشد. هرچند امام عليه السلام همسران ديگري داشت، ولي هيچ يك توانايي پذيرش اين امانت سنگين را نداشتند.
آنان گرچه زناني فاضل بودند، ولي نمي توانستند مادر عباس عليه السلام باشند. بدين گونه، منزلت و قدر فاطمه دختر حزام تجلي مي يابد و تقدير الهي، دست او را در دست بزرگ مرد تاريخ مي گذارد و به مقامي مي رسد كه زنان ديگر به حال او غبطه مي خورند.
[1] بحارالانوار، ج 43، ص 181؛ المناقب، ج 3، ص 305؛ علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 189 البته نامي از امامه نمي بَرَد؛ اسدالغابة، ابن اثير، تحقيق، محمدابراهيم بنّا و محمداحمد عاشور، ص 22.
[2] نك: تنقيح المقال، ج 3، ص 70؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 389؛ نفس المهموم، ص 302؛ اعلام النساء، ج 1، ص 242؛ دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 494.