غيبت يا غفلت
بلاى جانسوز عصر ما غيبت نيست، غفلت است حال و روز شيعه در اين عصر، از دو وجه بيرون نيست. يا معصوم خاتم را، امام را محبوب و مقتداى خويش مى داند يا سر بر آستان محبوب و مقتدايى ديگر مى سايد.
شيعه اگر گمان كند كه حبيب و نجات بخشى جز او در عالم هست، راه به خطا برده است و پا از صراط مستقيم تشيع بيرون نهاده است.
شيعه اگر در حضور آب، دل به سراب مى سپارد، چگونه نام خود را شيعه مىگذارد؟ شيعه بهتر از هر كس مى فهمد كه "من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه" «هركه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است.» [1]
و اگر مدعى است كه مريد آن قطب عالم است، عاشق آن حجت خاتم است، اين حال و روز با عشق، سر سازگارى ندارد.
اين ننگ و عار براى عاشق نيست كه از معشوق بشنود كه ما تو را از ياد نمى بريم و مراعات تو را فرو نمى گذاريم و او... و او بى اشتياق زيارت معشوق سر كند و ياد او را فرو بگذارد؟
اين اوج بى معرفتى محب نيست كه بداند و بشنود كه محبوب به شادمانى او شاد مى شود، با اندوه او غمگين مى گردد، مريضى اش محبوب را بيمار مى كند، هرگاه دست به دعا بردارد، محبوب آمين مى گويد و آن زمان كه سكوت كند، محبوب، برايش و به جايش دعا مى كند و او سر از پاى نشناسد و قالب تهى نكند؟
آرى بلاى جانسوز عصر ما غفلت است، غيبت نيست.
او غايب نيست، پرده بر چشم هاى ماست.
چه كس صادقانه دست به دعا برآورده است، مخلصانه امام خويش را طلب كرده است، و پاسخ نگرفته است؟
بعضى امام را طلب مى كنند اما نه به خاطر امام كه براى وصول به حاجات خويش.
مى بينى كه امام را صدا مى كند با تضرعى جانسوز و جگرخراش اما آنچه مى طلبد، ديدار حيات بخش امام نيست، حل مشكلات و وصول به حاجات خويش است. اين سخن نه بدان معناست كه در تلاطم مشكلات، به سراغ امام نبايد رفت و قضاء حوائج و استجابت دعا و رفع موانع را از او نبايد خواست. بلكه به عكس، همه چيز از نزول باران، تا شفاى بيماران را از امام بايد طلب كرد كه تقدير و مشيت همه چيز در عالم به دست اوست و هيچ كار، بى اشارت مژگان او به سرانجام نمى رسد.
سخن اين است كه شوق ديدار امام چيزى است و عريضه و عرضه حاجات دنيوى، چيز ديگر.
سخن اين است كه ساقى اين بارگاه، به ظرفيت و جام همت مهمان مى نگرد، محبوب، به ظرفيت دل محب نگاه مىكند.
هركس به قدر جام معرفت خويش، از دست هاى امام نوش مىكند.
امام دست نيافتنى نيست، دست هاى ما بسته است.
امام در پرده غيبت نيست، پرده بر چشم هاى ماست.
و آنچه ما را از زيارت امام محروم مى كند، غيبت امام نيست، غفلت ماست.
1-میزان الحکمه، ج 1، ص 171، ح 840