montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

و اما تفصیل و شروع دعاهای مأثوره مختصه به آن جناب، که بعضی از آنها مطلق است و بعضی مخصوص به زمانی، پس مقداری از آن را در اینجا ذکر می کنیم.
اول: سید رضی الدین علی بن طاووس (ره) در کتاب مذکور بعد از کلام سابق فرموده: «از جمله روایات در دعا کردن از برای آنکه اشاره نمودیم به او صلوات الله علیه روایتی است که ذکر کرده آن را جماعتی از اصحاب ما و ما اختیار نمودیم خبری را که ذکر کرده آن را ابن ابی قره در کتاب خود به اسناد خود از علی بن حسن بن علی بن فضال از محمد بن عیسی بن عبید، به اسناد خود از صالحین علیه السلام که فرمود: مکرر بخوان در شب بیست و سوم از ماه رمضان در حالت ایستاده و نشسته و بر هر حالتی که باشی و در تمام آن ماه و هر قسم که ممکن شود تو را و هر زمان از دهرت که حاضر شود، می گویی بعد از تمجید کردن خدای تعالی و صلوات بر پیغمبران و آل او علیه السلام.
«اللهم کن لولیک القائم بامرک الحجه بن الحسن المهدی علیه و علی آبائه افضل الصلوه و السلام فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائداً و ناصرا و دلیلا و مؤیدا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طولا و عرضا و تجعله و ذریته من الائمه الوارثین.
اللهم انصره و انتصر به و اجعل النصر منک علی یده و اجعل النصر له و الفتح علی وجهه ولا توجه الامر الی غیره. اللهم اظهر به دینک و سنه نبیک حتی لایستخفی بشیء من الحق مخافه احد من الخلق. اللهم انی ارغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک و آثنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار و اجمع لنا خیر الدارین و اقض عنا جمیع ما تحب فیها و اجعل لنا فی ذلک الخیره برحمتک و منک فی عافیه آمین رب العالمین و زدنا من فضلک و یدک الملا و فان کل معط ینقص من ملکه و عطائک یزید فی ملکک.» [1]
و ثقه الاسلام در کافی روایت نموده از محمد بن عیسی به اسناد خود از بعضی از صالحین علیه السلام که فرمود: نبعد از شرح مذکور به اختلافی یسیر که می گویی بعد از تحمید خداوند تبارک و تعالی و صلوات بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم .
«اللهم کن لولیک فلان بن فلان فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و ناصرا و دلیلا و قائدا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.»
و شیح ابراهیم کفعمی در مصباح بعد از شرح مزبور، دعا را چنین نقل نموده:
«اللهم کن لولیک محمد بن الحسن المهدی فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.»
دوم: جماعت بسیاری از علما از آن جمله شیخ طوسی در مصباح و سید بن طاووس در «جمال الاسبوع» به سندهای معتبره صحیحه و غیر ایشان روایت کردند از یونس بن عبدالرحمن که جناب رضا علیه السلام امر می فرمود به دعا برای صاحب الامر علیه السلام به این دعا:
«اللهم ادفع عن ولیک و خلیفتک و حجتک علی خلقک و لسانک المعبر عنک باذنک الناطق بحکمتک و عینک الناظره علی بریتک و شاهدک علی عبادک الجحجاج المجاهد العایذ بک عندک و اعذه من شر جمیع ما خلقت و برئت و انشات و صورت و احفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته بحفظک الذی لایضیع من حفظته به و احفظ فیه رسولک و آبائه ائمتک و دعایم دینک و اجعله فی ودیعتک التی لا تضیع و فی جوارک الذی لایخفر و فی منعک و عزک الذی لا یقهر و آمنه بامانک الوثیق الذی لایخذل من امنته به و اجعله فی کنفک الذی لایرام من کان فیه و ایده بنصرک العزیز و ایده بجندک الغالب و قوه بقوتک و اردفه بملائکتک و وال من والاه و عاد من عاداه و البسه در عک الحصینه و حفه بالملائکه حفا.
اللهم و بلغه افضل ما بلغت القائمین بقسطک من اتباع النبیین.
اللهم اشعب به الصدع و ارتق به الفتق و امت به الجور و اظهر به العدل و زین بطول بقائه الارض و ایده بالنصر و انصره بالرعب و قو ناصریه و اخذل خاذلیه و دمدم علی من نصب له و دمر من غشه و اقتل به الجباره الکفر و عمده و دعایمه و اقصم به رؤوس الضلاله و شارعه البدع و ممیته السنه و مقویه الباطل و ذلل به الجبارین وابر به الکافرین و جمیع الملحدین فی مشارق الارض و مغاربها و برها و بحرها و سهلها و جبلها حتی لاتدع منهم دیارا ولا تبقی لهم آثارا.
اللهم طهر منهم بلادک و اشف منهم عبادک و اعز به المؤمنین و احی به سنن المرسلین و دارس حکمه النبیین و جدد به ما امتحی من دینک و بدل من حکمک حتی تعید دینک به و علی یدیه جدیدا غضا محضا صحیحا لاعوج فیه و لابدعه معه و حتی تنیر بعدله ظلم الجور و تطفی به نیران الکفره و توضح به معاقد الحق و مجهول العدل فانه عبدک الذی استخلصته لنفسک و اصطفیته من خلقک و اصطنعته علی عینک و ائتمنته علی غیبک و عصمته من الذنوب و برأته من العیوب و طهرته من الرجس و سلمته من الدنس.
اللهم فانا نشهد له یوم القیمه و یوم حلول الطامه انه لم یذنب ذنبا و لااتی حربا و لم یرتکب معصیه و لم یضیع لک طاعه و لم یهتک لک حرمه و لم یبدل لک فریضه و لم یغیر لک شریعه و انه الهادی المهدی الطاهر التقی النقی الرضی الزکی.
اللهم اعطه فی نفسه و اهله و ولده و ذریته و امته و جمیع رعیته ما تقر به عینه و تسر به نفسه و تجمع له ملک المملکات کلها قریبها و بعیدها و عزیزها و ذلیلها حتی یجری حکمه علی کل حکم و یغلب بحقه کل باطل.
اللهم اسلک بنا علی یدیه منهاج الهدی و المحجه العظمی و الطریقه الوسطی التی یرجع الیها الغالی و یلحق بها التالی و قونا علی طاعته و ثبتنا علی مشایعته و امنن علینا بمتابعته و اجعلنا فی حزبه القوامین بامره الصابرین معه الطالبین رضاک بمناصحته حتی تحشرنا یوم القیمه فی انصاره و اعوانه و مقویه سلطانه.
اللهم و اجعل ذلک لنا خالصا من کل شک و شبهه و ریاء و سمعه حتی لا نعتمد به غیرک ولانطلب به الا وجهک و حتی تحلنا محله و تجعلنا فی الجنه معه و اعذنا من السأمه و الکسل و الفتره و اجعلنا ممن تنتصر به لدینک و تعز به نصر ولیک ولا تستبدل بنا غیرنا فان استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا عسیر.
اللهم صل علی ولاه عهده والائمه من بعده و بلغهم آمالهم و زد فی آجالهم و اعز نصرهم و تمم لهم ما اسندت الیهم من امرک لهم و ثبت دعائهم و اجعلنا لهم اعوانا و علی دینک انصاراً فانهم معادت کلماتک و ارکان توحیدک و دعایم دینک و ولاه امرک و خالصتک من عبادک و صفوتک من خلقک و اولیائک و سلائل اولیائک و صفوه اولاد رسلک و السلام علیهم و رحمه الله و برکاته.» [2]
دعای سوم: و نیز سید جلیل علی بن طاووس (ره) در کتاب «فلاح السائل» فرموده که: «از مهمات تعقیب نماز ظهر اقتدا کردن است به حضرت صادق علیه السلام در دعا از برای مهدی صلوات الله علیه که بشارت داده به او، محمد رسول خدای صلی الله علیه و آله و سلم امت خود را در صحیح روایات و وعده داده ایشان را که او ظاهر می شود در آخرالزمان.»
روایت کرده آن را ابو محمد هارون اردبیلی، ابی علی محمد بن حسن بن محمد بن جمهور عمی از پدرش و او از پدرش، محمد بن جمهور از احمد بن حسین عسکری از عباد بن محمد مداینی گفت: داخل شدم بر ابی عبدالله علیه السلام در مدینه در وقتی که فارغ شده بود از مکتوبه ظهر و دستهای مبارک را به آسمان بلند کرده بود و می گفت:
«ای سامع کل صوت! ای جامع کل فوت! ای باری کل نفس بعد الموت! ای باعث! ای وارث! ای سید السادات! ای اله الا الله! ای جبار الجبابره! ای ملک الدنیا و الاخره! ای رب الارباب! ای ملک الملوک! ای بطاش! ای ذالبطش الشدید! ای فعالاً لما یرید! ای محصی عدد الانفاس و نقل الاقدام! ای من السر عنده علائیه! ای مبدء! ای معید! اسئلک بحقک علی خیرتک من خلقک و بحقهم الذی اوجبت لهم علی نفسک ان تصلی علی محمد و آل محمد، اهل بیته و ان تمن علی الساعه بفکاک رقبتی من النار و انجز لولیک و ابن نبیک الداعی الیک باذنک و امینک فی خلقک و عینک فی عبادک و حجتک علی خلقک علیه صلواتک و برکاتک وعده. اللهم ایده بنصرک و انصر عبدک و قوه اصحابه و صبرهم و افتح لهم من لدنک سلطاناً نصیرا و عجل فرجه و امکنه من اعدائک و اعداء رسولک یا ارحم الراحمین.» [3]
فرمود: «به تحقیق که دعا کردم از برای نور آل محمد علیهم السلام و سابق ایشان و انتقام کشنده به امر خداوند از دشمنان ایشان.»
گفتم: «کی خواهد بود خروج او؟ خدا مرا فدای تو گرداند!»
فرمود: «هر زمان که اراده فرماید آنکه برای اوست خلق و امر.»
گفتم: «پس، از برای آن علاماتی نیست پیش از آن؟»
فرمود: «آری! علاماتی است پراکنده».
گفتم: «مثل چه؟»
فرمود: «خروج رایتی از مشرق و روایتی از مغرب و فتنه ای که وارد شود بر اهل زورا و خروج مردی از فرزندان عم من زید در یمن و غارت کردن پرده کعبه و خداوند هر چه می خواهد می کند.»
و شیخ طوسی و کفعمی این دعا را نقل کردند و در همه مواضع بجای «ای»، «یا» ضبط نمودند.
دعای چهارم: و نیز سید معظم در آن کتاب شریف فرموده: از مهمات بعد از بجا آوردن نماز عصر، اقتدا نمودن است به مولای ما موسی بن جعفر کاظم – صلوات الله علیهما – در دعا کردن از برای مولای ما مهدی – صلوات الله علیه – چنان که روایت کرده آن را محمد بن بشیر ازدی از احمد بن عمر کاتب از حسن بن محمد بن جمهور عمی از پدرش محمد بن جمهور از یحیی بن فضل نوفلی که گفت: داخل شدم بر ابی الحسن، موسی بن جعفر علیه السلام در بغداد در حینی که فارغ شده بود از نماز عصر، پس دست های خود را به آسمان بلند کرد و شنیدم که آن جناب می گفت:
«انت الله لا اله الا انت الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و انت الله لا اله ان انت الیک زیاده الاشیاء و نقصانها و انت الله لا اله الا انت خلقت خلقک بغیر معونه من غیرک ولا حاجه الیهم و انت الله لا اله الا انت منک المشیه و الیک البداء انت الله لا اله الا انت قبل القبل و خالق القبل انت الله لا اله الا انت بعد البعد و خالق البعد انت الله لا اله الا انت تمحو ما تشاء و تثبت و عندک ام الکتاب انت الله لا اله الا انت غایه کل شیء و وارثه انت الله لا اله الا انت لا یغرب عنک الدقیق و لا الجلیل انت الله لا اله الا انت لا تخفی علیک اللغات ولا تتشابه علیک الاصوات کل یوم انت فی شأن لایشغلک شأن عن شأن عالم الغیب و اخفی دیان یوم الدین مدبر الامور باعث من فی القبور محیی العظام و هی رمیم اسئلک باسمک المکنون المخزون الحی القیوم الذی لا یخیب من سئلک به اسئلک ان تصلی علی محمد و آله و ان تعجل فرج المنتقم لک من اعدائک و انجز له ما وعدته یا ذالجلال و الاکرام.» [4]
نوفلی گفت: «گفتم: کیست آنکه دعا برای او کرده شد؟»
فرمود: «این مهدی است از آل محمد علیهم السلام پدرم فدای فراخ شکم، پیوسته ابروان، باریک ساقها که میان دو منکبش دو رو رنگش گندم گون که عارض شود او را با گندم گونی رنگ چهره زردی از بیداری شب. پدرم فدای آنکه در شبش مراقب ستارگان است برای آنکه سجده کند یا رکوع. پدرم فدای آنکه نمی گیرد او را، در راه خداوند، ملامت ملامت کننده چراغ تاریکی (یعنی روشنایی هدایت در تاریکی شبهات دین) پدرم فدای قائم به امر خداوند.»
گفتم: «کی خواهد بود خروج او؟»
فرمود: «چون دیدی عساکر را در انبار بر کنار نهر فرات و نهر صراه و نهر دجله و منهدم شد قنطره کوفه و سوخته شد بعضی از خانه های کوفه. پس هرگاه دیدی این را، پس بدرستی که خداوند می کند آنچه را که می خواهد. هیچ چیزی نیست که غالب شود بر امر خداوند و نیست چیزی که رد و باطل کند حکم نافذش را.»
دعای پنجم: سید علی بن طاووس (ره) در کتاب «مضمار» این دعا را از ادعیه روز سیزدهم ماه رمضان نقل کرده:
«اللهم انی ادینک بطاعتک و ولایتک و ولایه محمد نبیک و ولایه امیرالمؤمنین حبیب نبیک و ولایه الحسن و الحسین سبطی نبیک و سیدی شباب اهل جنتک و ادینک یا رب بولایه علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و سیدی و مولای صاحب الزمان. ادینک یا رب بطاعتهم و ولایتهم و بالتسلیم بما فضلتهم راضیا غیر منکر و لامتکبر علی معنی ما انزلت فی کتابک. اللهم صل علی محمد و آل محمد و ارفع عن ولیک و خلیفتک و لسانک و القائم بقسطک و المعظم لحرمتک و المعبر عنک و الناطق بحکمک و عینک الناظره و اذنک السامعه و شاهد عبادک و حجتک علی خلقک و المجاهد فی سبیلک و المجتهد فی طاعتک و اجعله فی ودیعتک التی لاتضیع و ایده بجندک الغالب و اعنه و اعن عنه و جعلنی و والدی و ما ولدا و ولدی من الذین ینصرونه و ینتصرون به فی الدنیا و الاخره اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا. اللهم امت به الجور و دمدم به من نصب له و اقصم به رؤوس الضلاله حتی لاتدع علی الارض منهم دیاراً.» [5]
دعای ششم: شیخ طوسی در غیبت خود روایت کرده از حسین بن محمد بن عامر اشعری، گفت: خبر داد مرا یعقوب بن یوسف ضراب غسانی، زمانی که از اصفهان برگشته بود. گفت: حج کردم در سنه 281 و بودم با قومی از مخالفین از اهل بلد خود. پس چون وارد مکه شدیم یکی از ایشان پیش رفت و خانه ای برای ما کرایه کرد، در کوچه میان سوق اللیل و آن خانه خدیجه علیه السلام بود که آن را خانه رضا علیه السلام می گفتند و در آنجا پیرزن گندم گونی بود. سئوال کردم از او، چون دانستم که خانه، خانه حضرت رضا علیه السلام است، که: «تو چه نسبت داری با صاحبان این خانه و چرا این را خانه رضا علیه السلام می گویند؟»
گفت: «من از موالیان ایشانم و این خانه رضا، علی بن موسی علیه السلام است و مرا در اینجا جای داده حسن بن علی علیه السلام، پس بدرستی که من از خدمتکاران او بودم.»
پس چون این را از او شنیدم، به او انس گرفتم و امر را پنهان کردم از رفقای مخالفین خود. پس هر گاه در شب او طواف بر می گشتم، با آن جماعت در رواق خانه می خوابیدیم و در می بستیم و در پشت در، سنگ بزرگی می گذاشتیم که آن را می غلطاندیم در پشت آن. پس مکرر در شبها روشنای چراغ را می دیدم در رواقی که ما در آن بودیم شبیه به روشنایی مشعل و در را می دیدم باز شده! و احدی از اهل خانه را نمی دیدم که آن را باز کند و می دیدم مرد میانه گندم گونی که میل به زردی کند اما زرد نباشد، کم گوشت که در صورتش آثار سجده بود. بر بدنش، دو پیراهن بود و یک ازار نازکی که سر خود را به آن پوشانده بود و در پایش نعل بود.
پس بالا می رفت به آن غرفه، در آنجا که پیرزن منزل داشت و آن پیرزن می گفت به ما که: «مرا در غرفه دختری است، نگذار احدی به آنجا بالا بیاید.» و من می دیدم آن روشنایی را که می دیدم رواق را روشن می کرد بر پلکانها، در آن وقت که آن مرد به آن غرفه بالا می رفت؛ آنگاه آن روشنایی را در غرفه می دیدم بدون اینکه چراغی بعینه و آن اشخاص که با من بودند، می دیدند آنچه را که من می دیدم.
پس گمان می کردند که آن مرد تردد می کند نزد دختر آن پیرزن و اینکه او را متعه کرده. پس می گفتند: «این علویین جایز می دانند متعه را و این حرام است.» و حلال نیست بنابر اعتقادی که داشتند و می دیدم که او داخل می شود و بیرون می رود و می آید نزد در و حال آنکه آن است به همان حالت که گذاشته بودیم باقی است و ما در را می بستیم به جهت خوف بر متاع خود و نمی دیدیم کسی او را باز کند و کسی او را ببندد و آن مرد داخل می شود و بیرون می رود و آن سنگ در پشت در هست تا وقتی که ما آن را دور کنیم، آنگاه که خواستیم بیرون رویم، چون این اسبان را دیدم، دلم گرفت و در قلبم شورشی افتاد. پس با آن پیرزن ملاطفت کردم و می خواستم که واقف شوم بر خبر آن مرد.
پس به او گفتم: «ای فلانه! دوست دارم که از تو سئوال کنم و با یکدیگر سخنی گوییم بدون حضور یکی از ما و من قادر نیستم بر آن و من دوست دارم که هرگاه تو مرا دیدی تنها در خانه که فرود آیی نزد من که سئوال کنم از تو از امری.»
پس در جواب من به سرعت گفت: «و من می خواهم که در نهانی به تو چیزی گویم، برای من میسر نمی شود به جهت آن کسانی که با تواند.»
گفتم: «چه می خواستی بگویی؟»
گفت: «می گوید به تو و اسم احدی را نبرد که مجالست مکن با رفقا و شرکای خود و با آن ها مخاصمه و مجادله مکن، زیرا که ایشان دشمنان تواند و مدارا کن با ایشان.»
پس به او گفتم: «کی می گوید؟»
گفت: «من می گویم.»
پس نتوانستیم جسارت کنم و دوباره از او سئوال کنم به جهت هیبتی که از او در دلم افتاد.
پس گفتم: «کدام اصحاب مرا قصد کردی؟» و گمان کرده بودم که او قصد کرده رفقای مرا که با من حج کرده بودند.
گفت: «شریک های تو که در بلد تواند و در خانه با تواند.»
و میان من و آنها زحمت و مشقتی رسیده بود در خصوص دینی؛ پس از من شکایت کردند و من فرار کردم و مختفی شدم به این سبب.
پس فهمیدم که او اراده نموده آن جماعت را.
پس گفتم: «تو چه نسبت داری با جناب رضا علیه السلام؟»
گفت: «من خادمه بودم از برای حسن بن علی علیه السلام».
چون یقین کردم این را، گفتم: «سئوال می کنم او را از غایب صلوات الله علیه.»
پس گفتم به او: «قسم می دهم بخدا او را به چشم دیدی؟»
پس گفت: «ای برادر من! او را به چشم ندیدم. زیرا که بیرون آمدم من و خواهرم حامله بود و بشارت داد مرا حسن بن علی علیه السلام که من او را خواهم دید در آخر عمرم و فرمود به من که: خواهی بود برای او مثل آنکه هستی برای من و من امروز چند وقت است که در مصرم و جز این نیست که وارد شدم الان به کتابتی و خرجی که روانه کرد آن را برای من بر دست مردی از اهل خراسان که نمی تواند عربی سخن گوید و آن سی اشرفی است و امر کرد مرا که حج کنم امسال را، پس بیرون آمدم به شوق آنکه او را ببینم.»
راوی گفت: «پس در دلم افتاد که آن مردی را که می دیدم همان جناب باشد. پس، گرفتم ده درهم درست که در آن شش درهم رضویه بود از سکه رضا علیه السلام که آن را پنهان کرده بودم که بیندازم آنها را در مقام ابراهیم و من این کار را نذر کرده بودم و قصد نموده بودم این را.
پس آنها را به او دادم و در دل خود گفتم که اینها را بدهم به قومی از فرزندان فاطمه سلام الله علیها بهتر از آنکه بیندازم آنها را در مقام و ثوابش بزرگتر است.»
پس به او گفتم: «بده این دراهم را به کسی که مستحق اوست، از فرزندان فاطمه سلام الله علیها ». و در نیتم چنین بود که آنکه من دیدم همان جناب است و اینکه او، آن دراهم را به او می دهد.
پس دراهم را گرفت و بالا رفت و ساعتی ماندم، آنگاه فرود آمد و گفت: «می گوید به تو: ما را حقی نیست در آنها، بگذار آنها را در آن موضعی که قصد کردی و لکن این رضویه بگیر بدلش را از ما و بینداز آن را در موضعی که نیت کردی.»
پس چنین کردم و در نفس خود گفتم آنچه مأمور شدم از جانب آن مرد است یعنی حجت ارواحنا له الفداء . و با من نسخه توقیعی بود که بیرون آمده بود برای قاسم بن علا در آذربایجان.
پس گفتم به او: «آیا عرض نمی کنی این نسخه را بر آن کسانی که دیده باشند توقیعات غایب علیه السلام را؟»
پس گفت: «به من ده زیرا که من می شناسم آن را.»
پس، نسخه را به او نشان دادم و گمان کردم که آن زن می داند بخواند. پس گفت که: «مرا ممکن نیست که بخوانم در اینجا.»
پس به غرفه بالا رفت، آنگاه فرود آورد آن را و گفت: «صحیح است.»
و در آن توقیع بود که: «بشارت می دهم شما را به بشارتی که بشارت ندادم به آن، او و غیر او را.»
آنگاه گفت: «می گوید به تو: و هرگاه صلوات می فرستی بر پیغمبر خود، چگونه صلوات می فرستی بر او؟»
گفتم: «می گویم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بارک علی محمد و آل محمد کافضل ما صلیت و بارکت و ترحمت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.»
پس گفت: «نه! هرگاه صلوات می فرستی، پس صلوات بفرست بر هر یک از ایشان و نام هر یک را ببر.»
پس گفتم: «بلی»
پس چون روز دیگر شد فرود آمد و با او دفتر کوچکی بود.
پس گفت: «می گوید به تو: هر گاه صلوات می فرستی بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم پس صلوات بفرست بر او و بر اوصیای او بر این نسخه.»
پس آن را گرفتم و عمل می کردم بر آن و می دیدم چند شب که از غرفه به زیر می آید و روشنایی چراغ هست. پس من در را باز می کردم و بر اثر روشنایی می رفتم و روشنایی را می دیدم و کسی را نمی دیدم تا آن که داخل مسجد می شد و می دیدم جماعتی از مردم را از بلاد متفرقه که می آمدند در این خانه. پس بعضی از ایشان به آن عجوزه، رقعه هایی می داد که با او بود و می دیدم که آن پیرزن نیز به ایشان رقاعی می داد و آنها به او سخن می گفتند و او با آنها سخن می گفت و من نمی فهمیدم کلام ایشان را و دیدم جماعتی از ایشان را در زمان برگشتن ما در راه، تا آنکه وارد بغداد شدیم.
نسخه دفتر: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد سید المرسلین و خاتم النبیین و حجه رب العالمین المنتجب فی المیثاق المصطفی فی الظلال المطهر من کل آفه البری من کل عیب المؤمل للنجاه المرتجی للشفاعه المفوض الیه دین الله.
اللهم شرف بنیانه و عظم برهانه و افلح حجته و ارفع درجته و اضئی نوره و بیض وجهه و اعطه الفضل و الفضیله و المنزله و الوصیله و الدرجه و الوسیله الرفیعه و ابعثه مقاماً محمودا یغبطه به الاولون و الاخرون. و صل علی امیرالمؤمنین و وارث المرسلین و قائد الغر المحجلین و سید الوصیین و حجه رب العالمین و صل علی الحسن بن علی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی الحسین بن علی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی علی بن الحسین امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی جعفر بن محمد امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی موسی بن جعفر امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی علی بن موسی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی محمد بن علی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی علی بن محمد امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی الحسن بن علی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین و صل علی الخلف الصالح الهادی المهدی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و اهل بیته الائمه الهادین المهدیین العلماء الصادقین الابرار المتقین دعائم دینک و ارکان توحیدک و تراجمه وحیک و حججک علی خلقک و خلفائک فی ارضک الذینت اخترتهم لنفسک و اصطفیتهم علی عبادک و ارتضیتهم لدینک و خصصتهم بمعرفتک و جللتهم بکرامتک و غشیتهم برحمتک و ربیتهم بنعمتک و غذیتهم بحکمتک و البستهم (من) نورک و رفعتهم فی ملکوتک و حففتهم بملائکتک و شرفتهم بنبیک صلواتک علیه و آله.
اللهم صل علی محمد و علیهم صلوه کثیره دائمه طیبه لایحیط بها الا انت ولا یسعها الا علمک ولا یحصیها احد غیرک.
اللهم و صل علی ولیک المحیی سنتک القائم بامرک الداعی الیک الدلیل علیک و حجتک علی خلقک و خلیفتک فی ارضک و شاهدک علی عبادک.
اللهم اعز نصره و مد فی عمره وزین الارض بطول بقائه.
اللهم اکفه بغی الحاسدین و اعذه من شر الکائدین و ازجر عنه اراده الظالمین و خلصه من ایدی الجبارین.
اللهم اعطه فی نفسه و ذریته و شیعته و رعیته و خاصته و عامته و عدوه و جمیع اهل الدنیا ما تقرّ به عینه و تسر به نفسه و بلغه افضل ما امله فی الدنیا و الاخره انک علی کل شیء قدیر.
اللهم جدد به ما محی من دینک و احی به ما بدل من کتابک و اظهر به ما غیر من حکمک حتی یعود دینک به علی یدیه غضا جدیدا خالصا مخلصا لاشک فیه ولاشبهه معه ولاباطل عنده ولا بدعه لدیه.
اللهم نور بنوره کل ظلمه وهد برکنه کل بدعه و اهدم بعزته کل ضلاله و اقصم به کل جبار و اخمد بسیفه کل نار و اهلک بعدله کل جائر واجر حکمه علی کل حکم و اذل بسلطانه کل سلطان.
اللهم اذل کل من ناراه و اهلک کل من عاداه وامکر بمن کاده و استاصل بمن جحد حقه و استهان بامره وسعی فی اطفاء نوره و اراد اخماد ذکره.
اللهم صل علی محمد المصطفی و علی المرتضی و فاطمه الزهراء و الحسن الرضا و الحسین المصفا و جمیع الاوصیا و مصابیح الدجی و اعلام الهدی و مار التقی و العروه الوثقی و الحبل المتین و الصراط المستقیم و صل علی ولیک و ولاه عهدک و الائمه من ولده و زد فی اعمارهم و زد فی آجالهم و بلغهم اقصی آمالهم دیناً و دنیا و آخره انک علی کل شیء قدیر.» [6]
و این خبر شریف در چند کتاب معتبر دیگر از قدما روایت شده به اسانید متعدده و در بعضی از آنها در جمعی مواضع: «اللهم صل علی الخ» ضبط شده و در هیچ خبری تعیین وقتی از برای خواندن این صلوات و دعا نشده الا آنکه سید رضی الدین علی بن طاووس در «جمال الاسبوع» بعد از ذکر تعقیبات مأثوره از برای نماز عصر روز جمعه فرموده: «اگر ترک کردی تعقیب عصر روز جمعه را به جهت عذری پس ترک مکن این صلوات را هرگز به جهت امری که مطلع کرده ما را خداوند جل جلاله بر آن.» و از این کلام شریف چنان مستفاد می شود که از جانب صاحب الامر صلوات الله علیه چیزی به دست آوردند در این باب و از مقام ایشان مستبعد نیست، چنانچه خود تصریح کردند که باب به سوی آن جناب علیه السلام مفتوح، در باب سابق گذشت.
دعای هفتم: شیخ طوسی در مصباح متهجد فرموده: «مستحب است خواندن این دعا بعد از دو رکعت اول نماز شب». و کفعمی و غیره آن را بعد از هر دو رکعت نماز شب نقل کردند:
«اللهم انی اسئلک و لم یسئل مثلک انت موضع مسئله السائلین و منتهی رغبه الراغبین ادعوک و لم یدع مثلک و ارغب الیک و لم یرغب الی مثلک انت مجیب دعوع المضطرین و ارحم الراحمین. اسئلک بافضل المسائل و انجحها و اعظمها یا الله یا رحمن یا رحیم باسمائک الحسنی و بامثالک العلیا و نعمک التی لاتحصی و باکرم اسمائک علیک و احبها الیک و اقربها منک وسیله و اشرفها عندک منزله و اجزلها لدیک ثواباً و اسرعها فی الامور اجابه و باسمک المکنون الاکبر الاعز الاجل الاعظم الاکرم الذی تحبه و تهویه و ترضی عمن دعاک به فاستجبت له دعائه و حق علیک ان لا تحرم سائلک و لاترده و بکل اسم هو لک فی التوریه و الانجیل و الزبور و القرآن العظیم و بکل اسم دعاک به حمله عرشک و ملائکتک و انبیائک و رسلک و اهل طاعتک من خلقک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تعجل فرج ولیک و ابن ولیک و تعجل خزی اعدائه». [7]
[1] بحارالانوار، ج 97 ص 349
[2] بحارالانوار، ج 95 ص 330
[3] بحارالانوار، ج 86 ص 62
[4] بحارالانوار، ج 86 ص 81
[5] بحارالانوار، ج 98 ص 37
[6] بحارالانوار، ج 52 ص 20
[7] بحارالانوار، ج 87 ص 245
چند دعا در رابطه با امام عصر ارواحنا له الفداء


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته
 Could not add IP : Data too long for column 'user_agent' at row 1