از همان جناب در همان کتاب روايت شده از محمد بن جعفر که گفت بعض برادران ما بيرون رفت بارادهعسکر يعني سامره از براي امري از امور گفت رفتم تا آنکه بعکبر که مکانيست در اثناء راه رسيد و در آنجا ايستاده بودم از براي نماز ناگاه مردي کيسه سر بمهري آورده نزد من نهاد و برفت چون از نماز فارغ شدم کيسه را برداشتم گشودم در آن رقعه شرح آنچه از براي آن بيرون آمده بودم مرقوم بود برداشته و از عکبر برگرديدم و به عسکر ديگر نرفتم.
معجزه سيام
در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
|
|
|
|
|
Could not add IP : Data too long for column 'user_agent' at row 1