قطب راوندي روايت کرده از محمد بن حسين تميمي از مردي از اهل استرآباد که گفت بعکبر رفتم و با من سي دينار بود که در کهنه بسته بودم و يک دينار از آنها شامي بود پس بدر خانه عسگری عليه السلام رسيدم و نشستم ناگاه غلامي از خانه بيرون آمد و گفت بياور آنچه با خود داري گفتم با خود چيزي ندارم پس داخل خانه شد و بيرون آمد و گفت سي دينار با خود داري که در کهنه سبزي پيچيده و يک دينار آنها شامي است چون اين حجت بديدم دينارها را تسليم نمودم.
معجزه سي و ششم
در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
|
|
|
|
|
Could not add IP : Data too long for column 'user_agent' at row 1